... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
بگو که جان عزیزم زدست برفت خدا را ز لعل روح افزایش بخش آنکه تو دانی من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست تو هم ز روی کرامت بخوان چنانکه تو دانی با عصبانیت رو کرد بهم و گفت : دیدن و حرف نزدن هم حدی داره ! خیلی وقت ها میشه که آدم ها خیلی مسائل رو می بینن اما قادر به گفتن و تشریح کردن اون ها نیستن ! با تعجب گفتم : چی حدی داره ؟ گفت : این که ببینم و هیچی نگم ! گفتم : مثلا چی دیدی که با نگفتنش خونت به جوش اومده ؟ گفت : هر چی که تو نمی بینی یا بهتره بگم هر چی که تو دوست نداری ببینی . استکان رو دور خودش چرخوندم و با عصبانیت گفتم : دیدن و حرف نزدن هم حدی داره ! نگاهم کرد و گفت : چی حدی داره ؟ گفتم : اینکه ببینم و هیچی نگم ! گفت : تو چی دیدی که با نگفتنش اینقدر یه دفعه عصبانی شدی؟ گفتم : دارم می بینم که ...... ندیدم اون چیزهایی رو که تو دیدی دیدی تمام اون چیز هایی که من ندیدم ندیدم حرف زدن هایت را درخلوت گلایه ها دیدی حرف زدن هایم را در جمع تمام گلایه ها ندیدم نگاهی را که از روز اول بدون منت نگاه کرد دیدی نگاهی را که از روز اول بدون منت معنا نداشت ندیدم نعمتی را که بدون هیچ منتی در اختیارم داشتم دیدی نعمتی را که بود در اختیارم اما بی منت نمی پذیرفتم و ندیدم تمام اون چیزهایی که مدت ها تو می دیدی و از ندیدن های من می رنجیدی و دم نمی زدی ! خب ببینم با این همه دیدن و دم نزدن جای عصبانی شدن نداره ؟! خندید و گفت : نه ! چون تو تموم اونهایی رو که گفتی ندیدی درست اما من هم ندیدم که تو نمی بینی ! اما تو دیدی تمام اون چیز هایی رو که من می دیدم و تو نمی دیدم ! آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بد کاری چو من ، یکدم نکوکاری کند
اما اگه برای او ببینی و به قصد اون مطمئنن دیدن و ندیدن یکی میشه - چه عجب نوشتی ... نکنه فقط می خوای شنبه ها و پنج شنبه ها آپدیت کنی - بابا هر شروعی درسته خاتمه هم داره ولی یه وسطی هم بینش هست که پل ارتباطی بین شروع و پایانه ... موفق باشی و پیروز
اما اگه برای او ببینی و به قصد اون مطمئنن دیدن و ندیدن یکی میشه - چه عجب نوشتی ... نکنه فقط می خوای شنبه ها و پنج شنبه ها آپدیت کنی - بابا هر شروعی درسته خاتمه هم داره ولی یه وسطی هم بینش هست که پل ارتباطی بین شروع و پایانه ... موفق باشی و پیروز
خاکستری رنگی که رنگ نیست .حد میان عشق وجنون. عقل و دیوانگی .خاکستری مثل خودمان. سپنتا مینو نگهدارت
:) ... هم نوشته هاتون هم آهنگتون خیلی قشنگه ....... این آهنگ ماله مرجانه ... اما فرق کرده ... کی اینو خونده؟ .. خیلی قشنگه
میخوام دانلودش کنم.... از کجا میتونم گیرش بیارم... میش بگین؟
خیلی ممنونم!!!! :)
چاکریم
:) خوش میگذره؟
یاحق
ممنون
دیدن یا ندیدن مسئله این است!؟
ممنون که به من سرزدی وبلاگتوخوند م قشنگ بود یعنی عالی بود دوباره به من سربزن
ساقیابده جا می زان شراب روحانی تادمی برا سایم زین حجاب ضلمانی
سلاااااام.وبلاگ عالی دارید.از این بابت بهتون تبریک میگم.نوشته های کاملا پر احساس و جالب......منتظر حضور سبزتون در وبلاگ هستم.بای
سلام
احوال آقا ؟!
من یه لیست تهیه کردم که به زودی برات میفرستم
فعلا ... (;
سلام
سکوت متن آسانی ست که همیشه اشتباه خوانده می شود ... اما نمی دونم چرا اکثر مواقع سکوت رو ترجیح میدم ...
شاد و پیروز باشی .
سلام........خیلی جالب بود...
سلام...می توان زیر نگاه ماه با آواز قایق ران سه تاری زد...جاری باشید!!!
نه این خوبه نه اوشون.....
البته من هم متاسفانه از اونایی ام که نه می بینن نه اگر دیدن می تونن چیزی بگن!
بنام خدا ...........سلام بر شما ......و ب لاگ زیبایی دارید و صد البته مطا لب زیبا تر ...امید که همیشه مو فق باشید .....یا حق