... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
گل در بر و می در کف و معشوق بکام است سلطان جهانم به چنین روز غلامست گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ یار تمامست قلم را از دستش گرفتم و گفتم : تا حالا فکر کردی چطوری فاصله ها رو میشه کم کرد؟! خیلی وقت ها میشه که آدمها باید برای همه چیز دلیل داشته باشن تا بتونن ادامه زندگی کردن رو تجربه کنن ! نگاهی کرد و قلم را دوباره برداشت و گفت مینویسم ، بخوان ! نگاهی کردم و گفتم من ننوشته ات را خوانده ام ! دوباره قلم را زمین گذاشت و گفت پس به جای من بنویس تا ننوشته هایم را با نوشتنت بخوانم! ورق را برگردوندم و نوشتم مطمئنم تا حالا فکر نکردی چطوری فاصله ها رو میشه کم کرد برای اینکه ..... فاصله میان نگاهت ونگاهم خیلی زیاده فاصله میان نگاهت با عملکردت خیلی زیاده فاصله میان فکرت با آنچه می نویسی خیلی زیاده فاصله میان سروده هات با آنچه که اجرا می کنی زیاده فاصله میان آنچه می بینی با آنچه می گویی خیلی زیاده پس فاصله میان تصمیمت برای کم کردن فاصله ها با آنچه ادعا می کنی زیاده قلم را زمین گذاشتم و گفتم : و این طوریه که آدم از نگاهت حتی اگر چشمات و ببندی میتونه بفهمه هنوز هیچ فکری برای کم کردن فاصله ها نکردی ! نگاهی کرد و گفت : پس حالا ببین قرا بود من چی بنویسم ! گفتم : نیازی به دلیل تراشی برای توجیه نداری . همینجوری هم قبوله ! خندید و قلم را برداشت و گفت : پس حالا ببین قرار بود من چی بنویسم ! قلم را در دستش جابجا کرد ، چشماش و بست و در ادامه نوشت ..... اگر فاصله ها فاصله مانده اند برای این که تو یاد نگرفتی چگونه کم کردن فاصله ها رو یاد بدی ! در مذهب ما باده حلالست لیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
فاصله همیشه مبهمه..هیچوقت نمیدونی چی میشه که بوجود میاد ولیی تا چشمتو باز میکنی میبینی اوههههه چقدر دور شدی دور..دور...سعی میکنی..می خوای خودتو برسونی....اما دیره...
از اینکه دوست باز هم خوبی نوشته هامو تایید میکنه جدا خوشحالم. موفق و پاینده باشید.باز هم به باران سر بزنید. باران/
سلام صدر جان به قول خارجکی ها واااااااااااااو وبلاگت از نظر ظاهر بسیار بسیار زیباست از نظز متن ها پر بار و پر محتوی ۰۰ خیلی زیبا و قشنگ ۰۰ اما در مورد فاصله ها یهو یه شعر برات سرودم به خاطر همین سؤالت که چگونه فاصله ها رو کم کنیم ۰۰۰(((( میشه پیوند زد این فاصله ها رو با نهال آرزو ۰۰۰۰ میشه این گوشه عزلت رو عوض کرد با نگاهی روبرو ۰۰۰ میشه بر اسب خیال سوار شد و رفت به دیار عشق دیار او ۰۰۰ میشه تخم عشق بکارین به دلاشون چه به این سو چه در آن سو ۰۰ میشه ۰۰۰۰
salam sadr jan ]sheri ke baram neveshte bodi emroz javahesh ro payda kardam dost dashti biya bekhon to wbe logam hast faghat khaheshan 1 moghe narahat nashi ha shokhi hats
برو بنشین به کنج خانه ات صدری که نتوانی به دست اری دل معشوقه مارا گر تو می بخشی *وب و وبلاگ و مستوری حسان و صدر عقبی را* فدای 2 چشمان سیاهش می کنم چشم و دل و دینو تمام دار دنیارا برو بنشین به کنج خانه ات صدری که با این تحفه ناچیز نتوانی بدست آری دل لیلی لیالی را
سلام به صدر عزیز..هر ان کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد....سعادت همدم او گشت ودولت همنشین دارد..حریم عشق را در گه بسی بالا تر از عقل است..کسی ان استان بوسد که جان در استین دارد..موفق باشی..غریب..
سلام. خیلی جای قشنگیه. خیلی احساس لطافت به آدم میه. خودش به نوشته هاش میاد. بازم میام. راستی شعر مارو به بزرگی خودتون ببخشین که تو جواب تو و احسان نوشتم. زیاد خوب نیست ولی هییییییییییی. در ضمن در مورد فاصله ها یه جایی تو بلاگ یکی از بچه ها خوندم که گفته بود گاهی اوقات یادمون میره که فاصله گذاشتنو وقتی بچه بودیم تو دبستان بهمون یاد دادن تا نوشته ها قشنگتر جلوه کنه. فکر کنم یعنی گاهی فاصله ها باعث قشنگتر شدن یه رابطه میشه. خودم که موافقم.
آی سنگین رسالت دوش من تنها که نیست حلقه این بندگی در گوش من تنها که نیست این همه شاعر به پا بوس ادب افتاده اند نو عروس ذوق در آغوش من تنها که نیست هر کسی در گوشه ای ساز سکوتی میزند این نوا در پرده خاموش من تنها که نیست همگنان را بیم نان خاموش و عارف کرده است خرقه خوش مسلکی تن پوش من تنها که نیست آمدم ۱ جرعه خوش باشم شکستی جام را گرد بادابانگ نوشانوش من تنها که نیست
صدر نازنین ۰۰ حالتون خوبه ؟ کم پیدائی مرد خدا ۰۰ نکنه سایه ات سنگین شده باشه ۰۰ نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم ۰۰ بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم نگیری از عاشق آزرده خبر هم؟
باز هم امروز خیالت با من سخن میگوید باز میگویی "آب آیینه عشق گذران است" و میدانی ونمیگویی "من که امروز نگاهم به نگاهت نگران است" باشم تا فردا... چه کنی با این ناز نگاهت گاهی آرزو میکنم ای کاش روزی بازو به بازو در کوچه های شهر تو باز هم صدای دل انگیزت را در روانم زمزمه کنی .... و اه از این خنده های زیر لبت و دل بلورینت ..
سلام، چه خوب نکته سنجی میکنی صدر عزیز. کم کردن فاصله ها همیشه راحت نیست چون مبهمه و مشخص نیست فاصله چقدره. رضا.
خیلی با حالی پسر
باده نوشینه حلالت باد
کام ما از نوشته ات شیرین شد
فاصله یه حرف ساده ست /بین بودن و نبودن/ بگو صرفه با کدومه/ شنیدن یا نشنیدن؟؟؟؟.... سلام . زیبا مینویسی.
سلام صدر عزیز.
عشق صدایی فاصله هاست..فاصله هایی که غرق ابهامند.
فاصله همیشه مبهمه..هیچوقت نمیدونی چی میشه که بوجود میاد ولیی تا چشمتو باز میکنی میبینی اوههههه چقدر دور شدی دور..دور...سعی میکنی..می خوای خودتو برسونی....اما دیره...
از اینکه دوست باز هم خوبی نوشته هامو تایید میکنه جدا خوشحالم.
موفق و پاینده باشید.باز هم به باران سر بزنید.
باران/
سلام صدر جان به قول خارجکی ها واااااااااااااو وبلاگت از نظر ظاهر بسیار بسیار زیباست از نظز متن ها پر بار و پر محتوی ۰۰ خیلی زیبا و قشنگ ۰۰ اما در مورد فاصله ها یهو یه شعر برات سرودم به خاطر همین سؤالت که چگونه فاصله ها رو کم کنیم ۰۰۰(((( میشه پیوند زد این فاصله ها رو با نهال آرزو ۰۰۰۰ میشه این گوشه عزلت رو عوض کرد با نگاهی روبرو ۰۰۰ میشه بر اسب خیال سوار شد و رفت به دیار عشق دیار او ۰۰۰ میشه تخم عشق بکارین به دلاشون چه به این سو چه در آن سو ۰۰ میشه ۰۰۰۰
سلام وبلاگ زیبایی دارید خوشحال شدم کامنتت رو دیدم همیشه سبز باشی
salam sadr jan
]sheri ke baram neveshte bodi emroz javahesh ro payda kardam
dost dashti biya bekhon to wbe logam hast
faghat khaheshan 1 moghe narahat nashi ha shokhi hats
سلام دوست عزیز.متن زیبایی بود.ضمنا از حضور همیشگیت ممنوم.موفق باشی...غریب.
سلام صدر جونم ۰۰ بازم این منو این نوشته های تو ۰۰ بازم منو تا ژرفای خیال کشاندی
سلام.خوبی؟مرسی اومدی.شاد باشی .قربانت
برو بنشین به کنج خانه ات صدری
که نتوانی به دست اری دل معشوقه مارا
گر تو می بخشی
*وب و وبلاگ و مستوری حسان و صدر عقبی را*
فدای 2 چشمان سیاهش می کنم
چشم و دل و دینو تمام دار دنیارا
برو بنشین به کنج خانه ات صدری
که با این تحفه ناچیز
نتوانی بدست آری دل لیلی لیالی را
سلام دوست من...خوبی..خیلی متنت جالب بود ... به قول سیاوش فاصله یه حرف سادست بین دیدن و ندیدن... اما جالب بود ...
سلام
چیزای جالبی بود ممنون که اومدید بازم بیاین
سلام به صدر عزیز..هر ان کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد....سعادت همدم او گشت ودولت همنشین دارد..حریم عشق را در گه بسی بالا تر از عقل است..کسی ان استان بوسد که جان در استین دارد..موفق باشی..غریب..
فاصلرو خود انسانها می سازند وگرنه بین هیچ چیزی فاصله و مرزی نیست ... موفق باشی صدر عزیز
سلام. خیلی جای قشنگیه. خیلی احساس لطافت به آدم میه. خودش به نوشته هاش میاد. بازم میام.
راستی شعر مارو به بزرگی خودتون ببخشین که تو جواب تو و احسان نوشتم. زیاد خوب نیست ولی هییییییییییی.
در ضمن در مورد فاصله ها یه جایی تو بلاگ یکی از بچه ها خوندم که گفته بود گاهی اوقات یادمون میره که فاصله گذاشتنو وقتی بچه بودیم تو دبستان بهمون یاد دادن تا نوشته ها قشنگتر جلوه کنه. فکر کنم یعنی گاهی فاصله ها باعث قشنگتر شدن یه رابطه میشه. خودم که موافقم.
:)
آی سنگین رسالت دوش من تنها که نیست
حلقه این بندگی در گوش من تنها که نیست
این همه شاعر به پا بوس ادب افتاده اند
نو عروس ذوق در آغوش من تنها که نیست
هر کسی در گوشه ای ساز سکوتی میزند
این نوا در پرده خاموش من تنها که نیست
همگنان را بیم نان خاموش و عارف کرده است
خرقه خوش مسلکی تن پوش من تنها که نیست
آمدم ۱ جرعه خوش باشم شکستی جام را
گرد بادابانگ نوشانوش من تنها که نیست
صدر نازنین ۰۰ حالتون خوبه ؟ کم پیدائی مرد خدا ۰۰ نکنه سایه ات سنگین شده باشه ۰۰ نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم ۰۰ بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم نگیری از عاشق آزرده خبر هم؟
سلام در مجلس تو ماه رخ ماه تمام است
تاخیر در نوشتن -اونم از صدر - عجیبه !!!!!!!امیدوارم مشکلی پیش نیومده باشه - موفق باشی و سلامت
درد ها سر به هم آورده خدایا چه کنم
مثنوی واژه کم اورده چه کنم
هربیابان زده مجنون شده یارب مددی
قاق تا قاف جگر خون شده یا رب مددی
باز هم امروز خیالت با من سخن میگوید
باز میگویی "آب آیینه عشق گذران است"
و میدانی
ونمیگویی
"من که امروز نگاهم به نگاهت نگران است"
باشم
تا فردا...
چه کنی با این ناز نگاهت
گاهی آرزو میکنم
ای کاش
روزی بازو به بازو
در کوچه های شهر تو
باز هم
صدای دل انگیزت را در روانم زمزمه کنی
....
و اه از این
خنده های زیر لبت
و دل بلورینت
..
کجایید؟؟؟؟؟
منتظریم ...
آپدیت ؟
صدر عزیز سلام..ممنون که سرزدی...کجایی...چرا نمی نویسی..موفق باشی...غریب..