هر آنکو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه ٬ بسی بالاتر از عقلست
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
ساید فقط بشه این بار یه جمله نوشت :
«« آینده یعنی دیروز ضربدر امروز »»
با تعجب پرسید : چرا برگشتی؟!
گفتم: چون دیگه جایی برای دیدن نمونده بود !
پرسید : خب می موندی شاید یه حس جدید یا نمی دونم یه شرایط جدیدی ایجاد می شد؟!
گفتم: همه حس ها قدیمی و همه شرایط تکراری شده بودن!
گفت : اینجا هم همینه . تکرار و تکرار و تکرار !
گفتم : دوست داری در آینده کجا بری ؟!
گفت : اونجایی که دیروز تو بودی !
گفتم : آینده تو دیروز منه ! اما بهت گفته باشم فردای من با آینده تو خیلی فرق می کنه!
گفت: یعنی چی؟!
گفتم : من آینده رو دیدم برای همین توی دیروز گیر نکردم اما بعید می دونم تو بتونی از امروز فراتر بری !
گفت : شاید ....
حرفش و قطع کردم و گفتم : همین که می گی شاید یعنی حرف من درسته ....
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو و غلام کمترین دارد
سلاممممم
دیگه به ما سر نمیزنید؟؟؟
آپم