مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
ترا می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
به سامانم نمی پرسی چه سر داری
به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم
پرسید : تا حالا با عشق وقتت و تلف کردی؟
پرسیدم: تو تا حالا عشق تلف شده داشتی؟
پرسید: تا حالا با عشقت وقتی رو تلف کردی؟
پرسیدم: تا حالا عشق کسی رو تلف کردی؟
من جوابی نداشتم اما یه دنیا جواب پشت نگاهش بود.
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و برگردی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم