فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل چون ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
گفت : چقدر قبولت دارن ؟!
گفتم : راجع به چی ؟!
گفت : خودت و چقدر قبول دارن؟!
گفتم : ( مثلا اومدم افه شکسته نفسی بگذارم گفتم :) خب بالاخره هر آدمی را بقیه یه حدی قبول دارن !
گفت : جواب من و بده .تو رو چقدر قبول دارن ؟!
گفتم : خب زیاد .من و زیاد قبول دارن !
خندید و گفت : چقدر قبولت ندارن ؟!
با مکث گفتم : وقتی آدم و خیلی قبول دارن یعنی کم هستن کسایی که آدم و قبول ندارن .
زد روی شونم و گفت : پس خیلی آدم متعادلی نیستی !
دستش و انداختم و گفتم : حالت خوبه تعادل یعنی این که آدم و زیاد قبول داشته باشن .
دستم و گذاشت روی شونه اش و گفت : تعادل یعنی این که بتونی بین اونایی که فکر می کنی قبولت ارن با اونایی که واقعا قبولت دارن تو ذهنت تعادل برقرار کنی .
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم از روز الست
سلام.خوبین؟فک رکنم من و شما جزو اون عده انگشت شماری باشیم که هنوز نرفتیم.لینکتون رو توی نظرهای قدیمیم پیدا کردم.موفق باشید و ...
تعادل باید تو هر چیزی باشه عدم تعادل یعنی رفتن به سمت نابودی،یکی می گفت بز ها رو تعادل رو صخره نگه می داره، عدم تعادل یعنی مرگشون!
جالــــب بود!!
خوشحال میشم یه سری بهم بزنید
سلام دوست قدیمی
فکر می کردم جوهر خودنویست دیگه رنگ نمی ده !!
دلم براتون تنگ شد اومدم یه سری بهتون بزنم و رفع دل تنگی کنم !!!
امیدوارم منو به یاد بیارین