چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست
یکی از دوستام یه بار بهم گفت : صدای تو بلندتره یا اون؟
خندیدم و گفتم : صدای اون .
زد روی شونم و گفت : پس تا حالا صدای خودت و نشنیدی!
ای مدعی برو که مرا با تو کاری نیست
احباب حاضرند به اعداء چه حاجت است
"از کجا بیاورم دستی
باحلق این خانه با دهان باز
که این دوداندوه ارواح زخمی خیابان است
که از دهان من به صورت شب پخش می شود ....
آنان که از خود عشق ساطع میکنند با عشق زندگی میکنند
وبا عشق نیز میکشند...
...
...
دیگران را به سمت خود میکشاند
(دی آنجلس b.de angelis)
از خو د نویسیم نه با خودنویس برای دیگران
توتون از تو زغال از من ای آدم بادیه نشین
قوری ز قلم قلم ز قوری
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
مزرع سبز فلک دیدم وداس مه نو
یادم از کشته خویش آمدوهنگام درو
بودن در دنیای واقعی فردا؛ یعنی تسلط بر جهان مجازی امروز به شرط آنکه واقعی بمانی
دوست من فردا؟!!! پس این فردا کی میاد؟ من می گم فردا رو ما می سازیم و
انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
و
با مدعی نگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی
آسمان زرذ رنگش پریدست
بلبل طبعمان گربه دیدست
کار نکته به جاهای باریک-
تر ز ابعاد یک مو رسیدست
بی نصیب است از استخوانی
آن که یک عمر چون سگ دویدست
رنج را مور بدبخت بردست
گنج را مار بالا کشیدست
دزد اگر نیست این مورد ایکس...
از هوا بر سرش سکه ریدست
دمت گرم
دل من گرفته زین جا هوس سفر نداری؟
چرا دلم نکند تب؟ زمان زمان عجیبی ست! نفس نمانده به کامم، هوا هوای غریبی ست! چه رسم عاشقی است این انتظار مجازی! تعارفات زبانی ، حسابهای ریاضی! چرا دلم نزند لک؟ عشقها که دروغین ، دشنه اند و تفنگند! آدمان نه آدم ، دوستان نه تب دار! مشق های نه مشتاق ، قلب ها همه بیمار چرا دلم نکند تب؟ بیا دلم تنگ است... بیا دلم تنگ است...
سلام آقای استاد !!


خوووب دیگه مارو فراموش کردی حاحی
نه جواب تلفنی نه اس ام اسی ....
آقا با ما به از این باش که با خلق جهانی
سلام. خوبی آقا؟ چه خبر؟
یاد قدیم ها... فرارها بخیر
داشتم عکس های اون موقع را میدیدم که یادت کردم
یادش بخیر
با ایمیل من در ارتباط باش و شماره موبایلت را هم برام بذار
با آرزوی موفقیت
وحید خدائی
آخی خودکار جونم یاد اونوقتا بخیر
اینقده دلم واسه یاسمنگول آبادم تنگ شده که نگو
وقتی رفتم، هیشکی دنبالم نگشت
(خصوصی: تائید نشه لطفا):
سلام. من تو پست فبلی عقاب یه پستی گذاشتم به اسم " آی دلم خنک شد" تا شاید از این رهگذر بچه ها دوباره به اتحادی که تو مسیر داشتن برسن... من قبلا تجربه اش کردم...
وقتی یک سری از بچه ها سر موضوعی با هم اختلاف دارن باید نقش آدم بد و بازی کنیم تا متحد بشن... شما لصفا به دل نگیرید... می خواستم از شما راهنمایی بگیریم که: کارم درست بود یا نه؟
متاسفانه پیداتون نکردم.
ظاهرا جناب گمنام عصبانی تر از اون چیزیه که فکر میکردم.
البته اگه خدا بخواد و درست هدایت شه روحیه محکمی داری ... فقط یه کمی عجوله و کی هم نمیتونه عصبانیت خودشو کنترل کنه...
نمی دونم کاری که تو عقاب کردم اصلا درست بود یا نه...
یا حق
سلام وبلاگ زیبایی داری لطفا به وبلاگ من هم سری بزن و وبلاگ های مرا جزء پیوند های خود قرار بده با تشکر انشالله موفق باشی
montazerkhorshid.blogfa.com رو با نام بسم رب المهدی
salehin254.blogfa.comرو با نام صالحین
hemaseh72.blogfa.com رو با نام بزرگ حماسه تاریخ
hemasehsazantarikh.blogfa.com رو با نام بسم رب الشهدا و الصدیقین