مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
کمی برگ ها رو جابجا کرد و پرسید:چرا وقتی نمی تونی قول می دی؟
همیشه در عرصه زندگی آدم ها با قول و قرارهایی که می ذارن میخوان مستقیم یا غیر مستقیم بگن که ارزش اعتماد کردن بهشون و دارن حالا چه کم چه زیاد! هوای سرد و زیبایی بود .رفتم نزدیک و گفتم: چه قولی ؟! به درخت تکیه ای داد و گفت : نمی خوای بگی که یادت نیست ! کمی فکر کردم ،قول زیاد داده بودم کدومش و می گفت نمی دونم! ادامه داد: یادت رفته مگه قول ندادی که انتخاب کنی یا من یا ... ! حرفش و قطع کردم راست می گفت .گفتم: چرا چرا من هنوز سر حرفم هستم! سرش و گرفت بالا و گفت : تو هم مثل این درخت دروغ می گی...
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند
عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
جزقلب تیره هیچ نشد حاصل وهنوز
باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
کمی خودم و عصبی نشون دادم و گفتم: تند نرو . من هیچ دروغی به تو نگفتم! مطمئنم که سوء تفاهمی شده! من هیچ نیازی به دورغ گفتن ندارم! هیچ احتیاجی....
تشویش وقت پیرمغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد ملک دل به نیم نظرمیتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
قومی به جدو جهد نهادندوصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
کمی جدی تر ادامه دادم: قول من هنوز سر جاش باقیه! از درخت جدا شد اومد جلو و گفت: من می دونم تو هم می دونی که هم زیر قولت زدی هم داری به من دروغ می گی ! هوارو سرد تر حس کردم .نگاهی بهش کردم و گفتم : از کجا اینقدر مطمئنی؟! اومد جلوتر و گفت: حس این که داری دلت و تقسیم می کنی کار سختی نیست! حس این که نگاهت حکایت از شکستن قولت میده هم کار سختی نیست! حس این هم که دو زمانه شدی اصلا کار سختی نیست! حالا دیدی !شاید راست می گفت شاید هم می خواست من و امتحان کنه!ولی فرصت خوبی برای من شد.رفتم کنار گوشش و آروم گفتم من به تو قول دادم که همیشه یادت باشم اما قول ندادم که همیشه باتو باشم!بهت قول دادم در خاطرم باشی ولی قول ندادم که سر زبونم باشی! از کنارش گذشتم و با صدای بلند گفتم:این یعنی یه خاطره زیبا نه عشق جاودان....
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد