... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست یه روز با خنده گفت : می دونی بزرگترین درس دنیا چیه ؟ شاید همیشه فرصت این نباشه که آدم ها چیزهایی رو که ته دلشون رسوب کرده و بارها تا نوک زبون آوردن و نگفته فراموش کردن رو برای فقط یک بار هم که شده به زبون بیارن ! چون همیشه فکر می کنن که شاید فرصتی دیگر پیش بیاد و از این جور خیالات اما غافل از اینکه ...... شاید زمانی برای گفتن نباشد شاید زمانی برای دیدن دوباره نباشد شاید زمانی برای تصمیمی مجدد نباشد شاید زمانی برای شنیدنهای دوباره نباشد شاید زمانی برای انتخابی دوباره در کار نباشد شاید زمانی برای دور شدن و نگریستن نباشد و شاید زمانی برای افسوس خوردن برای از دست دادن زمان نباشد حصار روئین تن گذشت زمان چه بی رحمانه خودنمایی می کند در برابر زندگی ! چه بی رحمانه درس می دهد و چه بی رحمانه آزمون می گیرد ! اما در این میان تنها امید بزرگترین درسی است که دنیا در کوتاه ترین زمان می دهد بدون آزمون و بدون حصار .... !
مرا بخوان ،پیش از آنکه دیر شود ، و طولانی هم بخوان ، خیالم را نگاه کن ، بنویس و بگو ، تا بدانم برای تو جالبم ـــــــــ متشکرم از لطفتان ،نوشته های شما نیز تلنگری است بر آدمهایی که در گنداب خود بینیهای زرد شان بیهوده دست و پا می زنند. شاد زی.
سلام بر صدر عزیز
کاش مرگ برای همسایه نبود! کاش دلها بی ریاتر از اینها بود! وکاش...
صدر مهربانم سلام ...
و شاید زمانی برای خندیدن و گریستن نباشد.
زنده باد امید در قلب مهربانان.
خبر نداشتم برگشتید در سرای قبلی تون.
تاخیر در عرض ارادت را ببخشید.
ارادتمند همیشگی
مرا بخوان ،پیش از آنکه دیر شود ، و طولانی هم بخوان ، خیالم را نگاه کن ، بنویس و بگو ، تا بدانم برای تو جالبم ـــــــــ متشکرم از لطفتان ،نوشته های شما نیز تلنگری است بر آدمهایی که در گنداب خود بینیهای زرد شان بیهوده دست و پا می زنند. شاد زی.
ز ره رسیدی و با خود بهار آوردی
چراغ روشن شبهای تار آوردی
به عطر سوسن ده رنگ چون نسیم امید
ز در درآمدی و صد بهار آوردی
نسیم وار وزیدی به روح خسته من
ز لاگ سوخته ام گل ببار آوردی
دلم ز نرمی گل های بوسه، صید تو شد
لب حریری پروانه وار آوردی
چو زلف تو، دل سر گشته را قرار نبود
ز بوسه ها به دل من قرار آوردی
به انتظار نشستم، کزان گلی بدمد
تو به لاگم سر زدی و گل انتظار آوردی
با سلام و تشکر از حضور سبزتان
مطلبتان هم طبق معمول قشنگ و زیباست
در مورد مطلبی که مرقوم فرمودی
درسته البته خدا عالم به نیات است
امید وارم موفق باشید
سلام
واقعا امید تنها دلیل زنده بودن و زندگی کردنِ ...
شاد و پیروز باشی .
من قبول دارم که شاید امروز آخرین فردایی باشد که دیدیم
سلام صدر جان
بابا میای یه سلام میدی بعد میری حداقل یه ماچی روبوسی چیزی بابا
راستی دلم برات تنگ شده برای اون کت گرفتنت(کت سفیدرو میگما)
قربونت