... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم بودم و اینها برکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که به این جور و جفا صبر و ثباتم دادند با دلهره رو کرد بهم و گفت : پس چرا قبلا بهم حرفی بزدی ؟! همیشه میگن اگه میخوای موفق باشی صادق باش با شریکت با خودت با همه .خلاصه هیچی بهتر از رو راستی و یه رنگی نیست !! نگاهی به چشمای براق و گیراش کردم و گفتم : نپرسیدی که چیزی بهت بگم ! حرفم تموم نشده بود گفت : ولی تو باید می گفتی چه من می پرسیدم چه نمی پرسیدم ! این و گفت منتظر شد . نگاهی بهش کردم و گفتم خب که چی؟! برگشت و گفت : میخوام ادامش و بشنوم ! اما من حاضر به گفتن نبودم .یهنی نمیتونستم چیزی بگم یا به عبارتی قدرت بیان کردنش و نداشتم ! خودکار و برداشتم و دست قلبش و کشیدم طرف خودم و کف دستش نوشتم ..... دو دلجو مهربان باهم ، دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم ، خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزبان باهم . دو تنها رهگذر کفتر ، نوازش های این ، آن را تسلی بخش ، تسلی های آن ، این رانوازشگر . خطاب ار هست : « دل جان» جوابش : « جان دل،جان ، بگو با مهربان خویش درد و داستان خویش . نه ، دل جان ! چه جای شوخی و شنگی ست ؟ غریبی ، بی نصیبی ، مانده در راهی ، پناه آورده سوی سایه سدری ، ببینش ، پای تا سر درد و دلتنگی ست بلافاصله برگشتم . چند دقیقه ای که گذشت روبروم ایستاد و دست دلم و کشید طرف خودش و روی اون با همون خودکار نوشت ..... غم دل با تو گویم ، دل! بگو آیا مرا دیگر امید هم سرایی نیست ؟ بگو آیا مرا دیگر امید هم نوایی نیست ؟ دلم نالنده پاسخ داد : آری نیست ! نگاهی کرد و بدون اینکه دیگه حرفی بزنه در و باز کرد و رفت ...... من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم که عنان دل شیدا به لب شیرین داد
سلام// امیدوارم یه روز وقت کنین به ما سر بزنین خوندن پیش کش ما رفیق // در مورد مطلب هم باید بگم اولش نزدی شده بزدی ولی حقیقتش اینه که صداقت در عمل همیشه باعث سلامت در کاره بنابراین من معتقدم اون کسی که صداقت نداره شریکت نیست دشمنته اما در لباس شریکه در اومده // ببخشین مزاحم شدم // یا حق امام حسن مجتبی علیه السلام پشتیبانتون
سلام.زیبا بود. وبلاگ نازی داری.سبز باشی و بارانی.
آخی
بابا اینقدر اینو اذیتش نکن D:
موزیک وبلاگت قشنگه
ولی Welcome آخرش e داره ها
سلام// امیدوارم یه روز وقت کنین به ما سر بزنین خوندن پیش کش ما رفیق // در مورد مطلب هم باید بگم اولش نزدی شده بزدی ولی حقیقتش اینه که صداقت در عمل همیشه باعث سلامت در کاره بنابراین من معتقدم اون کسی که صداقت نداره شریکت نیست دشمنته اما در لباس شریکه در اومده // ببخشین مزاحم شدم // یا حق امام حسن مجتبی علیه السلام پشتیبانتون
این ۲ تا از من depress ترن ..........
سلام دوست عزیزم! آپ کردم و خیلی خوشحال می شم یه سری بزنید! موفق باشید.
سلام .
هنوز خسته نشدی از نوشتن .
عجب .... داری .
سلام
امیدوارم خودکار ، خودنویس یا کی بردت هیچ وقت از کار باز نمونه
سربلند بمونی و ایرونی
سلام جناب صدر
خیلی زیبا نوشتید!
خیلی لذت بردم!
قلمتون همیشه سبز!
سلام....گاهی در نهایت رضایت و خشنودی اتفاقی می افتد که انتظارش نمی رود...موفق باشی...غریب...
سلام . خیلی زیبا بود . اما هنوزم موندم قضیه ی این لیوان آب و اونی که باهاش همدمی چیه ... کاش وقتش برسه و بهم بگی ....... / ماری
سلام... واقعا زیبا می نویسی صدر عزیز...لذت بردم
وبلاگت واقعا عالیه مو فق باشی
سلام صدر عزیز
حالا بعد از اینهمه مهربونی و دلجویی چرا دلتنگی ؟!
شاد و پیروز باشی .
سلام
مطالب خیلی قشنگی داری
همیشم شاد باش
یه سری به وبلاگ من بزن
خدا حافظ