... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه که از پای خدمت روزی به حوض کوثر اندازیم درو بست و پرسید: میدونی چرا شمع کاری جز سوختن بلد نیست ؟! همه آدم ها تواین دنیا زمانی که هنوز به انتها نرسیدن باید کارهایی رو انجام بدن که یه عمر ازش فرار میکردن فقط بخاطر اینکه نمی دونستن فقط برای انجام اون کار آمادگی دارن! نگاهی بهش کردم و گفتم : این همه سوال چرا این ؟ شمع سفید و زیبایی رو داد دستم و گفت : معنای خودش و داره. میدونی یا نه!؟ تا حالا بهش فکر نکرده بودم . همیشه می دیدم اما به ذهنم نرسیده بود چرا شمع فقط برای آب شدن ساخته شده؛ شمع و روشن کردم و گفتم : شاید بخاطر این که بالاخره یه چیزی باید معنای آب شدن در گرما رو به ماها یاد بده. نمی دونم ! ابروهاش و جمع کرد! غزل گفتم خودم فهمیدم! به شمع در حال آب شدن خیره شدم قطره قطره اشک ها رو هم دیگه جمع میشد اما نمی ریخت.دستم و بردم کنار شعله و گفتم... چون شمع نیمه جان به هوای تو سوختم با گریه ساختم و به پای تو سوختم اشکی که ریختم به یاد تو ریختم عمری که سوختم برای تو سوختم پروانه سوخت یک شب و آسوده جان او من عمر ها ز داغ جفای تو سوختم دیشب که یار انجمن افروز غیر بود ای شمع تا سپیده به جای تو سوختم کوتاه کن حکایت شب های غم ای دل کز برق آه و سوز نوای تو سوختم اشک هاش و پاک کردم و گفتم : فقط یه دلیل برای آب شدن شمع دارم . دلیلی که قبل از فهمیدن باید درکش کرد و اون هم این که .... که حرفم و قطع کرد و اومد طرف شمع نگاهی بهش کرد و با دستش باقیمونده قطرات اشک شمع و پاک کرد و خیلی آروم گفت : هر شب فزاید تاب و تب من وای از شب من وای از شب من یا من رسانم لب بر لب او یا او رساند جان بر لب من استاد عشقم بنشین و برخوان درس و نگاه محبت در مکتب من رسم دورنگی آیین ما نیست یکرنگ باشد روز و شب من گفتم دل را کامشب چه خواهی ؟ گفت آنچه خواهد نوشین لب من ادامه داد: میتونه بخاطر ..... که این بار حرفش و قطع کردم و گفتم : اون هم این که .... اگر شمع آب نشه ، تلاش پروانه دیگه مثال زدنی نخواهد بود! پس شمع آب میشه تا پروانه دورش بچرخه تا معنای بودن و خواستن و نرفتن برای همیشه در ذهن هامون نماد بشه! غیر از اینه؟! باانگشتاش شعله شمع و خاموش کرد و گفت : غیر از اینه! دود شعله خاموش شده مثل یه خط تیره بین نگاهمون خودنمایی کرد! پرسیدم : پس چیه ؟! انگشتاش و باز کد و گفت : شمع آب میشه تا پروانه دورش بچرخه اما...اما در نهایت پروانه خودش و به شعله می سپاره تا نشون بده معنای آب شدن شمع رو فهمیده! اگر آب شدن شمع نماد استقامت و سوختنه ،به شعله دل سپردن پروانه نشانه عشق بی نهایت و سپاسگذاریه! غیر از اینه؟! شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم نسیم عطر گردان را شکر در مجمر اندازیم
سلام .. خدایا به من توفیق : دوست داشتن بدون اینکه دوست بداند ، سوختن بدون افروختن و ... روزی کن ./// سوختن بدون افروختن: شمع بلد نیست اینطوری بسوزه . بلده ؟؟ برا همینه که انسانها عاشق میشن. // موفق باشی و همیشه زنده بنور عشق. از قلم روانت هم استفاده بردم استاد. در ضمن ممنون که بهم سر میزنی .
salam khobi aghaye sadr? sheraii ke neveshti kheili ziba boodan nemiodnam dige gharahaye weblogi ro bazam mizarin ya na vali behtare ke weblog nevisan baz ham dore ham jam beshan Ya hagh
سلام! شاید حق با تو باشد شمع را سوخته اند تا پروانه به سکون نرسد. اما در جایی خوانده ام که بلبل ها عاشق گل نیستند فقط برای شکار کرم ها و ژشه ها روی آن می نشینند. خدا کند این طور نباشد.
شمع یک شب بیشتر مهمان نباشد جمع را ... در بَـرَم بنشین که امشب برتو مهمانم چو شمع ......../ شمع این مسئله را بر همگان روشن کرد ... که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد ........ سلام صدر عزیز .. اونقدر زیبا بود که هنوز دارم روش فکر میکنم .... معرکه بود ... قلمت سبز ..../ ماری
سلام // من دوباره اومدم ولی اینبار برای یه چیز دیگه بادقت همیشگی خودت بخون چشمای امیدوارم همه به دستای کرخت و زشت قسمت بود شاید از چیدن گل وجود آقام امیرالمومنین دست برداره // فرا رسیدن لیالی قدر شبهای رسیدن و گرفتن و بخشیده شدن رو از دست ندین یه وقت من رو سیاه رو فراموش نکنین ته دیگ دعاهاتون ما رو هم دعا کنین// راستی دعای اللهم العن قتل امیر المومنین رو تو قنوت یادتون نره // یا حق امام حسن مجتبی علیه السلام پشتیبانتون
پرنده ای در قفس تو را به فردایت نوید می دهد و تو تنها وناامید تک سکه ی جیبت را به امید خرج می کنی آنگاه پرنده شاهدانه ای هدیه می گیرد تا فراموش کند پرواز را حتی در قفس //// جاری باشید
برام جالب بود وقتی بار دوم خوندمش چون فرصت بیشتری داشتم و دقیقتر خوندم. میتونم بگم حقیقتا هیچ ایرادی بهش وارد نیست چون اگه به طبیعت خودم برگردم می بینم کاملا با این مساله موافقم. + آپ شد.
سلام اون روز که شمع رو دیدم ازش پرسیدم چرا؟ گفت:چون تو خودت فقط به من نزدیک میکنی. اون بالش به من می زنه دور میشه. ولی اون یکی با آغوش باز به استقبال من میاد همه زندگیش در من می سوزونه. من می سوزم تا فرق بین تو و اون و اون ها معلوم بشه. ... شاد و موفق باشی و قلمت روان مثل همیشه. خدانگهدار
سلام... سلامی به طراوت شب قدر... و البته ما چه می دانیم شب قدر چیست... آنگاه که محور عالم امکان از حقیقت قدربی خبر است( و ما ادراک ما لیله القدر؟)... شاید قدر هرکس به اندازه ی تعهد و باور او به حقیقت هستی باشد!!!.... ایام شهادت مولی رو تسلیت میگم......آقای صدر عزیز به نظر من اگر پروانه به خاطرآب شدن شمع تلافی کرده و این گونه مراتب عشقش را به محبوب نشان می دهد... این یک معامله است... و در عشق معامله وجود ندارد... البته من فکر می کنم این جوری باشه... ممنون
salam sadr jan khobi azizam be lakhare omadam vali dige bedon ehsas shodam mesl ajor dige na hesi sheri monde na hichi dige delam najor gerfte bego chi kar konam ???
چه معطر است این هوا و چه سنگین است درد آلودگی آن . چه شرجی ست امشب کوفه و چه اضطرابی پشت پلکهای امشب شهر موج می زند آسمان بی قرار است . خشت های مسجد هم بی قرارند . خدایا ! چه صف بزرگی که فرشته ها ایستاده اند ؛ انبیا ایستاده اند ؛ دردها ایستاده اند ؛ صبر ایستاده است . عشق ایستاده است . خدایا ! عطر یاس است این که هوا را اینچنین گیج کرده ست . ببینید چه کسی آمده است ... چشمان آسمان روشن ؛ دل زمین کور .. عجب چراغانی کردند چشمهای علی را .... چه شکوه معطری ! سپیدی معطر یاس و سرخی خضاب عاشقانه ی علی ؛ دل تمام فرشتگان را برده ... دف می زنند کوری چشم زمین را ... رستگاری نزدیک است . کاسه شیرها را بیاورید ... شمعها را روشن کنید .. دلتان را خانه تکانی کنید ... زده ام فالی و اینبار « فریادرسی می رود » . قصاص نمی خواهم .... دلم را میخواهم که « او می رود دامن کشان » ... چه لحظه ی معطری ! چه کسی میگفت علی تنهاست ؟ ... چه لحظه های عجیبی ... آسمان شکوفه شکوفه گل داده و زمین ضجه ضجه سر به دیوار غریبی مدینه می کوبد ... سلام . مطالبتون زیباست
خیلی قشنگ بود. تحت تاثیر زیباییش نمی تونم هیچ انتقادی بکنم. امیدوارم بتونم بار دیگه بخونم و یه سری نکات رو درباره اش بگم.
سلام// ممنون که سر زدین // یا حق امام حسن مجتبی علیه السلام پشتیبانتون
سلام
دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم
روشنی بخشم به جمعی و خودم تنهــا بسوزم ...
شاد و پیروز باشی .
سلام و درود فراوان بر شما ... درود بر شما .... یا حق !
سلام .. خدایا به من توفیق : دوست داشتن بدون اینکه دوست بداند ، سوختن بدون افروختن و ... روزی کن ./// سوختن بدون افروختن: شمع بلد نیست اینطوری بسوزه . بلده ؟؟ برا همینه که انسانها عاشق میشن. // موفق باشی و همیشه زنده بنور عشق. از قلم روانت هم استفاده بردم استاد. در ضمن ممنون که بهم سر میزنی .
salam
khobi aghaye sadr?
sheraii ke neveshti kheili ziba boodan
nemiodnam dige gharahaye weblogi ro bazam mizarin ya na
vali behtare ke weblog nevisan baz ham dore ham jam beshan
Ya hagh
سلام... خسته نباشی... جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه... چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند...
سلام!
شاید حق با تو باشد شمع را سوخته اند تا پروانه به سکون نرسد. اما در جایی خوانده ام که بلبل ها عاشق گل نیستند فقط برای شکار کرم ها و ژشه ها روی آن می نشینند. خدا کند این طور نباشد.
شمع یک شب بیشتر مهمان نباشد جمع را ... در بَـرَم بنشین که امشب برتو مهمانم چو شمع ......../ شمع این مسئله را بر همگان روشن کرد ... که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد ........ سلام صدر عزیز .. اونقدر زیبا بود که هنوز دارم روش فکر میکنم .... معرکه بود ... قلمت سبز ..../ ماری
زیبا مثل همیشه ...
موفق باشی
سلام // من دوباره اومدم ولی اینبار برای یه چیز دیگه بادقت همیشگی خودت بخون چشمای امیدوارم همه به دستای کرخت و زشت قسمت بود شاید از چیدن گل وجود آقام امیرالمومنین دست برداره // فرا رسیدن لیالی قدر شبهای رسیدن و گرفتن و بخشیده شدن رو از دست ندین یه وقت من رو سیاه رو فراموش نکنین ته دیگ دعاهاتون ما رو هم دعا کنین// راستی دعای اللهم العن قتل امیر المومنین رو تو قنوت یادتون نره // یا حق امام حسن مجتبی علیه السلام پشتیبانتون
پرنده ای در قفس
تو را به فردایت نوید می دهد
و تو
تنها وناامید
تک سکه ی جیبت را
به امید خرج می کنی
آنگاه پرنده
شاهدانه ای هدیه می گیرد
تا فراموش کند
پرواز را
حتی در قفس
////
جاری باشید
Salam mehrabonn besiyar ziba shad bashi pishe man ham biya ,,,,NAZPARY ;;SHAHRE GHESEHAA
برام جالب بود وقتی بار دوم خوندمش چون فرصت بیشتری داشتم و دقیقتر خوندم. میتونم بگم حقیقتا هیچ ایرادی بهش وارد نیست چون اگه به طبیعت خودم برگردم می بینم کاملا با این مساله موافقم. + آپ شد.
سلام
اون روز که شمع رو دیدم ازش پرسیدم چرا؟
گفت:چون تو خودت فقط به من نزدیک میکنی.
اون بالش به من می زنه دور میشه.
ولی اون یکی با آغوش باز به استقبال من میاد همه زندگیش در من می سوزونه.
من می سوزم تا فرق بین تو و اون و اون ها معلوم بشه.
...
شاد و موفق باشی و قلمت روان مثل همیشه.
خدانگهدار
سلام بر دوست قدیمی
سلام... سلامی به طراوت شب قدر... و البته ما چه می دانیم شب قدر چیست... آنگاه که محور عالم امکان از حقیقت قدربی خبر است( و ما ادراک ما لیله القدر؟)... شاید قدر هرکس به اندازه ی تعهد و باور او به حقیقت هستی باشد!!!.... ایام شهادت مولی رو تسلیت میگم......آقای صدر عزیز به نظر من اگر پروانه به خاطرآب شدن شمع تلافی کرده و این گونه مراتب عشقش را به محبوب نشان می دهد... این یک معامله است... و در عشق معامله وجود ندارد... البته من فکر می کنم این جوری باشه... ممنون
سلام به مهربان یار ایام ما صدر عزیز /
باید چندین بار سوختنش را نگریست و خواند / تا به عشق ِ دل سپردن ِ پروانه رسید / ...
اراتمند
سلام عزیز........بسیار زیبا بود....باید سوخت تا به عشق رسید...در پناه حق....غریب...
salam sadr jan khobi azizam
be lakhare omadam
vali dige bedon ehsas
shodam mesl ajor dige na hesi sheri monde na hichi dige
delam najor gerfte bego chi kar konam ???
Salam bar to ey do0ste ghadidmi....in janeb be ro0z kardam...Khosh hal misham mesle hamishe biayio kolbeie mano no0rani koni...felan
چه معطر است این هوا و چه سنگین است درد آلودگی آن . چه شرجی ست امشب کوفه و چه اضطرابی پشت پلکهای امشب شهر موج می زند آسمان بی قرار است . خشت های مسجد هم بی قرارند . خدایا ! چه صف بزرگی که فرشته ها ایستاده اند ؛ انبیا ایستاده اند ؛ دردها ایستاده اند ؛ صبر ایستاده است . عشق ایستاده است .
خدایا ! عطر یاس است این که هوا را اینچنین گیج کرده ست . ببینید چه کسی آمده است ... چشمان آسمان روشن ؛ دل زمین کور .. عجب چراغانی کردند چشمهای علی را ....
چه شکوه معطری ! سپیدی معطر یاس و سرخی خضاب عاشقانه ی علی ؛ دل تمام فرشتگان را برده ... دف می زنند کوری چشم زمین را ... رستگاری نزدیک است . کاسه شیرها را بیاورید ... شمعها را روشن کنید .. دلتان را خانه تکانی کنید ... زده ام فالی و اینبار « فریادرسی می رود » . قصاص نمی خواهم .... دلم را میخواهم که « او می رود دامن کشان » ... چه لحظه ی معطری ! چه کسی میگفت علی تنهاست ؟ ... چه لحظه های عجیبی ... آسمان شکوفه شکوفه گل داده و زمین ضجه ضجه سر به دیوار غریبی مدینه می کوبد ... سلام . مطالبتون زیباست
hello from belguim,you are a verry nice blog °)
اما به نظر من تلاش پروانه بیهودست .. چون شمع چه بخواد چه نخواد آب میشه .. و این پروانه ست که در سوگ شمع می مونه ...