کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدمش بر نهاد سر به سجود
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه می و عود
خدایا !
یک بار دیگر تحربه بودن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه داشتن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه دوباره دیدن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه دوباره صبرکردن را به من بیاموز!
خدایا !
یک بار دیگر تجربه دوباره تجربه کردن را به من بیاموز!
و خدایا !
................................در این تجربه ها مرا تنها نگذار!
آنکه من در جستجوی او ز خود بیرون شدم
کس ندیدست و نبیند مثل او فرزانه ای