میخواهم یک کمی راجع به اون چیزی که از اون به عنوان درد مشترک نام بردم صحبت کنم .میخوام از الان تا چند تا پیام دیگه از عنوانی حرف بزنم که همه به نوعی با اون و آثارش درگیرند ولی کسی خیلی تمایا به بازگو کردنش نداره ./ میخواهم از راهی حرف بزنم که سرآغاز مطلعش این بیته :
الا یا ایها الساقی ادر کاساْ و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
اما اگر بخواهم شروع کنم اینگونه میگویم :
ما راویان قصه های رفته از یادیم
ما فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
کس به چیزی یا پشیزی بر نگیرد سکه هامان را
پس
با صدایی بس رساتر زانچه بیرون آید زسینه
می گوییم
ما ناظرا شاهدان رفته در خاکیم
میخواستم نظر بدم ولی عاشق نشدم.......
حرفای این نازنین رو باور نکن!
سلام
ممنون که به من سر زدی
اگه موافق باشی به هم لینک بدیم (;
موفق باشی
بای ...
خیلی ممنون که در اولین نگاشت ها به من سر زدید.
شما خانم شادی صدر رو میشناسید؟ شی ایز مای هارت !
من برای تو لینک گذاشتم.
البته که عاشق شدم اقا سیاوش....تازه میخوام عروسی هم بکنم.....میدونی که با کی؟!!!......
راستی خدمت اقای صدر هم عرض کنم که من هم مونیتور ۱۷ امتحان کردم هم ۱۵ البته الان کامل میبینم ولی بعضی موقع ها نمیاد....
موفق باشی.....
مرا دردیست اندر دل اگر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد !