همه آدم ها وقتی که صحبت از یک درد مشترک میشه فکر میکنند که حتما باید برای اینکه صحبت کننده آرامش پیدا کنه پا به پاش بنشینن و زار زار باهاش گریه کنندکه چه < مثلا میخواهند تسلیش دهند.اما خیلی کمند آدم هایی که قبل از به رخ کشیدن قطرات اشک جاری شده روی گونه هاشون بپرسن : ببخشید آقا درد شما چیه ؟
این و گفتم که اصل مطلب رو باز گو کنم . اصل مطلب این که ....
رندان بازاری تو این وانفسای شیر تو شیر گربه ای خاکی ( استعاره ) تا اونجا دارن پیش میرن که قرار گذاشتن نه حرمتی برای حریت بگذارند نه مرحمی برای عدالت .تا اونجا دارن پیش میرن که تصمیم گرفتن نه حریمی برای انسانیت باقی بگذارند نه مرزی برای غیرت .اینها نه عابدان گوشه نشینند نه زاهدان عشق پرست .نه راویان قصه های از یاد رفته اند ونه فاتحان شهرهای رفته بر باد.اینان که اقلیت هم نیستند رندان بازاری اند که تمام هنرشان مکیدن شیره ی غیرت و حریته .تنها دغدغه اشان رفع حوائج غریزی خودشان است که به اسم خدمت و خادم بودن همچون ...... می مکند و دم بر نمی آورند.
حالا کی مردش که این درد مشترک رو به حراج بگذاره ؟
کی جرات داره این صحنه رو پاک کنه و از نو بسازه ؟
و کی میتونه این اراده رو داشته باشه؟ کی؟
سلام
من بهت لینک دادم
قربونت توام زحمت لینک منو بکش (;
ادمها وقتی چیزی رو به حراج میذارن یعنی اینکهاونقدر جرات داشتن که همه دارایی خودشون رو یکجا زیر قیمت بفروشن.پس بدونید سخته هر کسی نمیتونه فاتح شهر های رفته بر باد بشه.اما خوب نیتها فرق میکنه.پس شما یقین بدانید که این رندان بازاری که شیره غیرت دیگران رو میمکند و یا مرزی برای حریت قایل نیستندیک روز مثل بالنی که دیگه ظرفیت هوا نداره میترکن(البته خدا میدونه تا اون روز مرز چند تا حرمت رو میشکنن)به هر حال یکی از دردها ی مشترک اون راویان قصه های رفته از یاد اینه.
salam khobi
mer30 ke baraye man peygam gozashty age doost dashte bashy logoto bede man linketo bendazam.