... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
فاش گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم پیدا کردن آشنا ترین غریبه ای که همیشه پا به پای آدما تا هر جا که بخواد بره معمولاْ برای همه سخت ترین کاره ! بعضی وقت ها فکر میکنم فرهاد خیلی هم هنر نکرد که بیستون و بخاطر شیرین تیشه زد.اگر راست می گفت می یومد کوه دلهای آدم های امروزی رو کندو کاو میکرد. آشنا ترین غریبه ، آشناترین واژه ای که آدم ها بیشترین غریبی رو باهاش دارن تو ادبیات امروز ما همون گم شده ایه که .... مجنون بخاطرش بر بالین لیلی جان داد ! فرهاد بخاطرش بیستون رو با دست تیشه زد! ویس بخاطرش سیاهچال رو با تمام وجود تحمل کرد! پروانه بخاطرش شب رو دور شمع گشت و بی صدا سوخت ! لاله بخاطرش تمام عمر کوتاهش سرخ شد و حتی یکبار دم بر نیاورد! آسمان بخاطرش گریستن و باریدن رو تا آخرین روز حضور قطع نخواهد کرد ! کوه بخاطرش حتی اگر آتشی در جگر داشت فرو خورد و تنها به آسمان نگریست !و دل با نامش سوگند خورد و با یادش تا ابد از غم فراغش در سینه ی آدم ها تنها جا گرفت ! این رمز نا گشودنی ، این مهجور ترین معمای ابدیت ، این واضح ترین رسم زمانه و نهایتا این آشناترین غریبه رو تنها میشه یه جا دید! تنها میشه یه جا لمسش کرد ! و تنها میشه یه جا حضورش را مشاهده کرد ! اون هم نه یه مکان که زمانی است که آدمی صندوقچه دلش را در تنهاترین زمان برای قلبش باز میکنه ! و تنها ترین آشنای غریب را میبینه ! عشق ، این آشنا ترین غریبه در اونجا رخ نمایان میکنه ! و چه زیباست اون لحظه ! نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگرم یاد نداد استادم
سلام صحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ایدل جانب عشق... خوبی صدر عزیز سلام چه میکنی با عاشقی؟ با کدوم گل نشستی که اینطوری نغمه سرایی میکنی. موفق باشی، به نظر من انسان تا موقعی که عشق رو داره نباید احساس پوچی بکنه
عشق، چه واژه مهجور و غریبی در این دنیا است. دلم برایش می سوزه برای خودمون هم می سوزه که خودمون را از اون محروم می کنیم . می دانی باید پارو نزد وا داد. باید دل رو به دریا داد. خودش می بردت هر جا دلش خواست / به هر جا برد / بدون ساحل همونجاست/ به امید که این دریا فقط شاه ماهی داره / به امید اینکه نمی بینی شباشو بی ستاره / باید رفت به مهمانی عشق. سفر عشق، سفری نیست که با هواپیما و .. بشه رفت و زود رسید باید با عمق وجود رفت. می دانی ماها تو این زمینه حال پا برهنه بودن و دل به دریا زدن رو نداریم.!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام صدر عزیز ! کسی که بهشت را بر زمین نیافته است انرا در اسمان نیز نخواهد یافت ! خانه خدا نزدیک ماست و تنها اثاث ان عشق است . موفق باشی و مثل همیشه ممنونم از پیامت .
چون بال به بال عشق رفتی تا هست جهان همیشه هستی صدر عزیز! هر روز به عشق خوندن مطالبت میام و تو هم کم نمیذاری و هر روز می نویسی....... رهگذر همیشگی بلاگت........ کولی تنها
صدر عزیز: نه مکان نه زمان.. بله همه جا می تونه جای پرواز باشه.. جای شوق.. جای شور... ولی یه مکانهایی هست که صاحبش به این شور به این شوق به این پرواز بیشتر و بیشتر از ما اندیشیده. وقتی واردش می شی شورت ده برابر می شه.شوقت صد برابر... چرا که جلا پیدا کرده با نسیم و نفس یک انسان عاشق... می تونی این نفسو تو دل ذره ذره انسانها... تو دل ذره ذره طبیعت ببینی ولی تو دل آدما بعضی اوقات فراموشی پیش میاد... برای همینه که این مکان ها آرامش رو بهت بر می گردونه... فراموش شده ها رو... مکان ۸ گوشش مهم نیست... اوج گرفتن تو مهمه... حالا هر جا که می خوای باشی... از نظر زیبا و ارزندت سپاسگذارم... در پناه حق...
صدر عزیز : حرف شما کاملا متین ولی یه موقع است که یه مکان اونقدر برات زیبا می شه که اگه هم اونجا نباشی اون اونجاست. اکنون پیشته. حضور داره. احساسش می کنی. و اون شوق پروازو در تو چندین برابر می کنه. یه موقع است که هر طرف که بچرخی کعبه همون طرفه و قبلت می شه تمام جهات جغرافیایی... برات فرقی نداره رو به چه سویی نماز بزاری... یه موقع است که با نگاه کردن زیبایی یک گل - یه چشمه -یه شور عجیب - یه غوغای عجیب تورو فرا می گیره. عظمت اون گل - چشمه و حتی یک انسان تورو به لرزه درمیاره و بیخودت می کنه... در حقیقت نقش اون مکان نیست که در تو تاثیر می زاره... بلکه زیبایی یه دل پاک و قشنگه که شوقت رو چندین برابر می کنه... شما درست می گی ولی انسانهای زیبا و زیبا نگر همواره مورد احترام من بودن و هستن و شوق سبکی روح رو بالاتر و بالاتر... و همچنین سایر مخلوقات... در هرچیز و هر کس زیبایی و حکمتی خفته نهفته.... در پناه حق..
جناب صدر سلام هرزمان که مهر شما بردیوار خانه ما نقش می بندد یاد آن مرد بزرگ میافتم که غریبانه از غربا دلجوئی میکرد و چه خصال نیکوئی دارید . برقرارباشید
تو اگر برخیزی...من اگر برخیزم... همه برمی خیزند ...... من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی بر خیزد؟؟!!
سلام و صبحت بخیر
مرسی که سر می زنی
روز خوبی داشته باشی
سلام
صحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ایدل
جانب عشق...
خوبی صدر عزیز سلام
چه میکنی با عاشقی؟ با کدوم گل نشستی که اینطوری نغمه سرایی میکنی.
موفق باشی، به نظر من انسان تا موقعی که عشق رو داره نباید احساس پوچی بکنه
سلام
خوبی ؟؟ مرسی که بهم سر میزنی . متن زیبایی بود. راستی عکسای تو وبلاگت و از کجا میگیری ؟؟ خیلی قشنگ هستن.
سلام
مثل همیشه قشنگ بود و انسان را به فکر فرو می برد
سلام.....جالب بود.......اگر هم میخواهید غذای جدید بپزید بیاید اینطرف ...........یا حق
خودنویس جونم
من اومدم
ببخش چند روزی نبودم
راستی وقتی پای عشق در میون میاد دیگه چیزی نمیتونم بگم
مطلبت بی نظیر بود و زیبا
دوست دارم خودنویس جونم
عشق، چه واژه مهجور و غریبی در این دنیا است. دلم برایش می سوزه برای خودمون هم می سوزه که خودمون را از اون محروم می کنیم . می دانی باید پارو نزد وا داد. باید دل رو به دریا داد. خودش می بردت هر جا دلش خواست / به هر جا برد / بدون ساحل همونجاست/ به امید که این دریا فقط شاه ماهی داره / به امید اینکه نمی بینی شباشو بی ستاره / باید رفت به مهمانی عشق.
سفر عشق، سفری نیست که با هواپیما و .. بشه رفت و زود رسید باید با عمق وجود رفت. می دانی ماها تو این زمینه حال پا برهنه بودن و دل به دریا زدن رو نداریم.!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام....
خوشحالم که اومدم اینجا..واقعا قشنگه....
کوه کارش از همه سختتره ،نیست؟
عشق!!!!
غریبترین و ناشناخته ترین حس !
سلام ! زیبا ترین حس دنیا بزرگ ترین آرامش دنیا ! توی وجوده عشقه !
سلام صدر عزیز !
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
انرا در اسمان نیز نخواهد یافت !
خانه خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث ان عشق است .
موفق باشی و مثل همیشه ممنونم از پیامت .
سلام صدر عزیز
روز خوبی داشته باشی
با سلام
پیدا کردن آشنای خوب در این دور و زمونه مشکله
خوشحالم که شما رو پیدا کردم
سلام موسیو.... آهنگ وبلاگت رو عوض کردی... اینم خوشگله
عشق ، جنگی ست بی سپر ! ، عاشق ، سپر انداخته میجنگد !!!
کبوتران عشق بال خستگی ندارند و گنبدی نشیمنگاهشان نباشد چرا که به شوق نور بال گسترده اند و همچنان خرامان پرواز می کنند و عبور.
در پناه حق...
خودنویس جونم
گذاشتمش بالای صفحه
ببین خوبه
البته ببخش از روی شما کپی زدم
شرمنده
چون بال به بال عشق رفتی
تا هست جهان همیشه هستی
صدر عزیز!
هر روز به عشق خوندن مطالبت میام و تو هم کم نمیذاری و هر روز می نویسی.......
رهگذر همیشگی بلاگت........ کولی تنها
صدر عزیز:
نه مکان نه زمان.. بله همه جا می تونه جای پرواز باشه.. جای شوق.. جای شور...
ولی یه مکانهایی هست که صاحبش به این شور به این شوق به این پرواز بیشتر و بیشتر از ما اندیشیده.
وقتی واردش می شی شورت ده برابر می شه.شوقت صد برابر...
چرا که جلا پیدا کرده با نسیم و نفس یک انسان عاشق...
می تونی این نفسو تو دل ذره ذره انسانها... تو دل ذره ذره طبیعت ببینی ولی تو دل آدما بعضی اوقات فراموشی پیش میاد...
برای همینه که این مکان ها آرامش رو بهت بر می گردونه... فراموش شده ها رو...
مکان ۸ گوشش مهم نیست... اوج گرفتن تو مهمه...
حالا هر جا که می خوای باشی...
از نظر زیبا و ارزندت سپاسگذارم...
در پناه حق...
صدر عزیز :
حرف شما کاملا متین
ولی یه موقع است که یه مکان اونقدر برات زیبا می شه که اگه هم اونجا نباشی اون اونجاست. اکنون پیشته. حضور داره.
احساسش می کنی. و اون شوق پروازو در تو چندین برابر می کنه.
یه موقع است که هر طرف که بچرخی کعبه همون طرفه و قبلت می شه تمام جهات جغرافیایی...
برات فرقی نداره رو به چه سویی نماز بزاری...
یه موقع است که با نگاه کردن زیبایی یک گل - یه چشمه -یه شور عجیب - یه غوغای عجیب تورو فرا می گیره.
عظمت اون گل - چشمه و حتی یک انسان تورو به لرزه درمیاره و بیخودت می کنه...
در حقیقت نقش اون مکان نیست که در تو تاثیر می زاره...
بلکه زیبایی یه دل پاک و قشنگه که شوقت رو چندین برابر می کنه...
شما درست می گی ولی انسانهای زیبا و زیبا نگر همواره مورد احترام من بودن و هستن و شوق سبکی روح رو بالاتر و بالاتر...
و همچنین سایر مخلوقات...
در هرچیز و هر کس زیبایی و حکمتی خفته نهفته....
در پناه حق..
سلام صدر عزیز ... راستشو بخوای بهت حسودیم میشه ... خیلی زیبا و روان مینویسی ... امیدوارم من هم یه روزی بتونم مثل تو بنویسم ...
من ز اظهار نظرهای دلم دانستم ...عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
الا یا ایها الساقی ادر کاسا ولا ونها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها....من چی بگم...زیبا بود مثل همیشه...مرسی
سلام و ممنون...
چه خوبه همه عشق رو میشناسن....
راستی قرار کی شد؟؟؟
سلام صدر عزیز
دلم تنگ شده بود.
سلام
من هم فاش می گویم.
ولی نمی دانم شاید دلشاد نباشم
شاید
آشنای غریب یا غریب آشنا؟؟
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم
جناب صدر سلام
هرزمان که مهر شما بردیوار خانه ما نقش می بندد یاد آن مرد بزرگ میافتم که غریبانه از غربا دلجوئی میکرد و چه خصال نیکوئی دارید . برقرارباشید
سلام بر تو ای پارسی زبان
ببخشید من بلد نیستم مثل شما زیبا بنویسم
خیلی خیلی ممنون که اومدی باز هم سر بزن
اومدم نبودی
تو اول دوست داشته باش
منتظر نباش کسی دوستت داشته باشد
موفق باشید