خودنویس
... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....خودنویس
... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....درباره من
روزانهها
همه- ایستاد و پرسید: دروغ ترین راستی که تا حالا گفتی چی بوده؟
- برگشت و گفت:زشت یا زیبا کدوم و انتخاب می کنی؟
- راز میان من و ما « تویی»
- میخوام ایمان داشته باشم
- ایستاد و گفت:با مرگ چقدر آشنایی؟!
- گوشی و گذاشت و گفت:این همه صبر برای چی؟!
- فاصله گرفت و گفت:نفرت چند بخشه؟
- ایستاد و گفت:مهمترین آرزوت تو زندگی چیه؟!
- پرسید:مرز میان خوبی و بدی توذهنت چقدره؟
- دعاهای من
- پیاده شدم و پرسیدم : اعتبار نگاهت چقدره ؟
- ورق زد و گفت:بی وفایی چه رنگیه؟
- ساکت ایستاد و گفت: تا حالا گم شدی؟
- سلام کرد و به گرمی پرسید: دو دو تا چند تا می شه؟!
- کمی برگ ها رو جابجا کرد و پرسید:چرا وقتی نمی تونی قول می دی؟
- فاصله گرفت و پرسید : حد و مرز دنیات کجاست ؟
- به دیوار تکیه دادو پرسید : زندگی رو تعریف کن !؟
- کتاب و بستم و گفتم:فکر می کنی داستان زندگی واقعی باشه؟!
- من از بازوی خود دارم بسی شکر....
- خرم آن روز کزین منزل ویران بروم...
- مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم ....
- داشتم تو راه می اومدم و تو حال خودم بودم تازه ...
- از پنجره فاصله گرفت و گفت : می تونی با «خواهم رفت » یه جمله بی پ
- شاید زندگی یعنی صبر اما نه به اندازه وسعت صبر!
- شاید روزی بشه نسبت ها رو با خودمون تعریف کنیم!
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- صدر 253
بایگانی
- شهریور 1396 1
- دی 1392 1
- آبان 1392 1
- شهریور 1392 1
- تیر 1392 1
- اسفند 1391 1
- بهمن 1391 1
- دی 1391 1
- مهر 1391 1
- شهریور 1391 2
- مرداد 1391 1
- خرداد 1391 2
- اردیبهشت 1391 1
- فروردین 1391 1
- اسفند 1390 1
- بهمن 1390 1
- آذر 1390 1
- آبان 1390 1
- خرداد 1390 1
- اسفند 1389 1
- دی 1389 1
- آذر 1389 1
- آبان 1389 1
- شهریور 1389 1
- مرداد 1389 1
- تیر 1389 1
- خرداد 1389 1
- اردیبهشت 1389 1
- اسفند 1388 1
- بهمن 1388 1
- آذر 1388 1
- آبان 1388 1
- مهر 1388 1
- مرداد 1388 1
- تیر 1388 1
- خرداد 1388 1
- فروردین 1388 1
- اسفند 1387 1
- بهمن 1387 1
- دی 1387 1
- آذر 1387 1
- آبان 1387 1
- مهر 1387 1
- شهریور 1387 1
- مرداد 1387 1
- تیر 1387 1
- خرداد 1387 1
- اردیبهشت 1387 1
- اسفند 1386 1
- بهمن 1386 1
- دی 1386 2
- آذر 1386 1
- شهریور 1386 1
- مرداد 1386 1
- تیر 1386 1
- خرداد 1386 1
- اردیبهشت 1386 1
- فروردین 1386 2
- اسفند 1385 1
- بهمن 1385 1
- دی 1385 1
- آذر 1385 2
- آبان 1385 1
- مهر 1385 1
- شهریور 1385 1
- مرداد 1385 1
- خرداد 1385 1
- اردیبهشت 1385 2
- فروردین 1385 1
- اسفند 1384 4
- بهمن 1384 2
- دی 1384 1
- آذر 1384 2
- آبان 1384 3
- مرداد 1384 1
- خرداد 1384 1
- آذر 1383 4
- آبان 1383 6
- مهر 1383 5
- شهریور 1383 5
- مرداد 1383 7
- تیر 1383 8
- خرداد 1383 10
- اردیبهشت 1383 5
- فروردین 1383 1
- بهمن 1382 4
- دی 1382 2
- آذر 1382 8
- آبان 1382 6
- مهر 1382 8
- شهریور 1382 9
- مرداد 1382 3
- تیر 1382 20
- خرداد 1382 26
- اردیبهشت 1382 14
- فروردین 1382 13
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست
عدو چون تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از ناله ای و آهی نیست
یه سوال : ببینم عاشق شدن جبریه یا اختیاری ! برنامه ایه یا حادثه ای ؛ کدومش ؟! 
آدم ها همیشه باید بدون که یه لحظاتی تو زندگی هست که همه چیز دارن و یه لحظاتی هم هست که هیچی ندادن ! یه بار یه دوستی گفت : بعضی وقتا آدم ها در عین دارا بودن ندارن و در عین نداری دارا . نداشتن در عین داشتن زمانیه که .....
حیات داره و عشق نداره
حیات داره و پرواز کردن بلد نیست
حیات داره و از ارتفاع در روحش خبری نیست
حیات داره و در نگاهش اثری از دوست داشتن نیست
حیات داره و در قلبش جایی برای تحمل نگاه های دیگران نیست و
حیات داره و لی در فکرش هیچ اثری از بودن و نبودن و شدن و نشدن نیست
اون وقت که دیگه ....
شرمم از خرقه آلوده خود می آید
که برد وصله به صد شعبده پیراسته ام 
سلام
بسیار زیبا بود
موفق باشی ...
سلام شعر چقدر بلدی هان راستی اگه یادم بدی عکس بزارم ممنون میشم
صدر عزیز و مهربونم سلام!
قرار شد پاسخ رو هم به بگیا !..
باشه!..این دفعه:
مگه میشه سری به سرزمین صدر مهربون زد و عاشق کلامهای زیبایش نشد... غیر ارادیه..
در عین بی حیاتی ِ ما سرزمین پر مهرش به ما عشق - پرواز ـ ارتفاع روح - دوست داشتن ـ تحمل نگاه و همه مهربانی رو آموزش میده ...
دوستت داریم مهربان خودنویس این دیار
سلام. به عاشقی متاب ای دل که در دریا نمیگنجد. نمیمیرد دلی گر با عشق میماند، همی سوزد.بیا با ما به دنیای بهاران گام برداریم. که ما را جز همین عشق است که می ماند؟
عشق هر چه هست هست پس دنبالش باش و مپرس که چیست و چراست. که دل را به تنهایی به رقص آرد.
سلام. مرسی که به من سر زدین. بازم این طرفا بیاین. در ضمن من ۵ تا وبلاگ دیگه هم دارم. لینکشون سمت راسته وبلاگ اندی هست. بای.
تا عشق را چگونه تعریف کنیم ؟؟؟
موفق باشید
سلام
خیلی وقته که سر نزدم
ببخش نبودم چند روزی
مطلبه جالبی رو گفتی دارا بودن در عین نداری
سلام بر صدر عزیز
امروز با شنیدن موزیک انتخابی شما برگشتم به سالهای سرگشتگی...و چه زیبا انتخابی بود.یادش بخیر
سلام...خیلی جالب بود...به منم سر بزن...
صدر عزیز سلام !
نوشته های زیبایت به قلبهای خسته ی ما حیاتی نو می دهد.
در پناه خدا سلامت باشی
مرسی از راهنمائیت. تو فکرش هستم. البته نمیخوام یه آهنگ شاد باشه.
www.yasesefid.blogsky.com
سلام صدر.
عالی نوشتی ببخش دیر میام دستگاهم ایراد پیدا کرده این بابای خسیس هم ....
«اگر حیات را باور کردی آنوقت است که میفهمی تمام نگاههای
خمیده در تاریکی را»
پاینده باشیwww.yasesefid.blogsky.com
مرسی
در مورد قرار سوم . سعی میکنیم بیایم . با اینکه یه کم که نه خیلی از ما دوره
اگه یه هم بالا تر میومد بهتر میشد اما مهم نیست
تو هم بیا
حتما
فعلا بای بای
به به ! نمردیم و وبلاگ خدنویس هم اومدیم ! آقا چه عجب این وبلاگت را سبک کردی زود میاد بالا ! و اینکهد شما بابا خیلی اهل قلمی . . .موفق باشی . . . اینجا آقا همایون سلام میرسونه ! و میگه که خیلی بی مزه هستی ! من نمیگم ! همایون میگه !!!
سلام:)
جالبه آدرس وبلاگت خودکار ه اسمش هم خودنویس :)
عکساش هم خیلی خوشگلن :)
حیات داره ولی در فکرش هیچ اثریی از بودن و نبودن و شدن و نشدن نیست اون وقته که دیگه..........
می دونید این اول عاشقیه
حالا چه جبری چه اختیاری
می دونید این یه تانگره
واااااااااااااااااااااای اگه اون لحظه برسه همه روح و وجود دگرگون می شه
من دلم می خواد عاشق شم چه جبری چه اختیاری
راستی نمی دونید خدا بنده هاش رو چطوری عاشق خودش می کنه اگه می دونید به منم بگید
می دونید دلم می خواد عاشق خدا شم کاش بشنوه حتی جبری اگه باشه هر چند از جبر بیزارم
خوب
در پناه خدا
سلام به صدر عزیز
معنی بسیار ات و من بیسواد..
من دلم میخواد پرواز کردنو یاد بگیرم...
عکسخات خیلی جالبند..........