... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
آن کیست کز روی کرم با مت وفاداری کند بر جای بد کاری چو من یکدم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وآنکه به یک پیمانه می با من وفاداری کند با شیطنت همیشگیش رو کرد بهم و گفت : بین من و خودت کدوم و انتخاب می کنی؟! زمانه همیشه یه سری بازی هایی داره که برای فهمیدن ربطشون به همدیگه یا باید عمر نوح داشته باشیم یا صبر ایوب ! خندیدم و گفتم : منظورت که انتخاب بین صفر و صد نیست ؟! آرام گفت : ببین صفر و صفر یا صد و صد مهم نیست ، مهم این که تو کدوم و انتخاب می کنی ؟! خسته بودم اما مثل همیشه باید تا ته بازی رو می رفتم ! نگاهش کردم و لیوان و تو دستم جابجا کردم و گفتم : من صفر رو انتخاب می کنم ! با تعجب زیادی که تا حالا ندیده بودم رو کرد به من و گفت : تو همیشه صفر رو انتخاب می کنی ؟! گفتم : آره . سعیمی کنم همیشه صفر رو انتخاب کنم برای اینکه با صفر ..... همیشه امید به رسیدن به صد هست همیشه امید از دست ندادن داشته ها هست همیشه ناراحتی از سقوط از پله صد تو ذهنم نیست همیشه میدانم که میتوانم خودم تعیین کننده برای صعود باشم همیشه مطمئنم حتی اگر زمان اجازه ندهد میتوانم موفق ترین باشم همیشه ترس از،از دست دادن رو در درونم میتونم بدون ترس از آینده مهار کنم و همیشه مطمئنم هر چی که دارم از پایه درست بوده و ترس از سستی پایه نخواهم داشت پس مطمئن باش که همیشه صفر انتخاب اولم خواهد بود ! با تعجب وصف ناپذیری (و جالب برای من ) لیوان رو محکم رو میز کوبید و گفت : پس من هم که انتخاب شدم صفرم ؟! لیوان و آروم گذاشتم رو میز و گفتم نه تو بالاتر از صفری ! نگاه شیطنت آمیزی کرد و گفت : پس حرفت و نقض کردی ! گفتم : نه تو بالاتر از صفری نه به این خاطر که نقض حرفم و ثابت کنی بخاطر اینکه من به عمر نوح و دارم و نه صبر ایوب تا بخوام تنها عدد انتخابیم و از صفر به صد برسونم ! نگاهی کرد و گفت : و شاید تنها اشتباه عمرت رو کرده باشی ....... گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کنم
سلام باز من اینجا رو پیدا کردم.شما هنوزم عین اون قدیما مینویسید.یه جورایی پرسش و ژاسخی.با عوض کردن رنگ کلمه های یکسان. مطلبتون هم یجورایی جدید بود.هر چند که من خیلی هم نهمیدم منظورتون رو. موفق باشید
سلام . بازم اومدم و بازم از نوشته ت لذت بردم . سبک نوشته هات واقعا برام جالب و جذابه . اجازه دارم تا همه ی نوشته هات رو کپی بردارم؟ ... اگه اجازه بدی که خیلی ممنون می شم ..... / ماری
سلام
باز من اینجا رو پیدا کردم.شما هنوزم عین اون قدیما مینویسید.یه جورایی پرسش و ژاسخی.با عوض کردن رنگ کلمه های یکسان.
مطلبتون هم یجورایی جدید بود.هر چند که من خیلی هم نهمیدم منظورتون رو.
موفق باشید
سلام.. خوبی؟همه وبتو خوندم.. نمشه نظر داد.. فقط باید چیز یاذ بگیری...
سلام . بازم اومدم و بازم از نوشته ت لذت بردم . سبک نوشته هات واقعا برام جالب و جذابه . اجازه دارم تا همه ی نوشته هات رو کپی بردارم؟ ... اگه اجازه بدی که خیلی ممنون می شم ..... / ماری
اینجا کجاست . عاشقی هم بد دردیه . ببین از blogskyسر درآوردم عیبی نداره در عوض متنت خیلی قشنگ بود .موفق باشی / یا حق.
مثل همیشه جالب و تفکر برانگیز بود !
مطلبتون خیلی قشنگ بود...شاید اگه یکی از من میپرسید بین صفر و صد کدومو انتخاب میکنم میگفتم صد!!!!استدلال جالبی بود...مرسی که به وبلاگم اومدید....