... خودنویس یعنی دنیای واقعی فردا با بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
درباره من
راحت و آرام قدم می زنم
با نگاهم فکر می کنم
با سرم جواب می دهم
و با قلمم خواهم نوشت
------------------------
علیرضا اسم کوچیکمه.صدر هم به معنای بالاست.عادت به قسم خوردن ندارم اما هر آنچه که می نویسم برگرفته از تعلقات روحی و نیازهای درونیم است که ضرورت نوشتنشان را حس می کنم! اما می گویم که بدانند:
دنیای واقعی فردا یعنی بودن در مجاز امروز به شرط آنکه واقعی بمانی....
ادامه...
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند گل رز و چید و آروم پرسید : تا حالا فکر کردی چقدر وقت داری!؟ آدم ها تو زندگیشون حالا هر زندگی ای که باشه برای هر کاری یه وقت تعیین شده دارن و برای کارشون باید زمان خاصی رو روش حساب کنن حتی زندگی کردن! روبروش ایستادم و گفتم : چقدر وقت برای چی ؟! گل و تو دستش چرخوند و گفت : برای هر چیزی! نمی دونم اگر این کلمه چیز نبود ما ها میخواستیم چی بجاش بگیم. نگاهی به گل تو دستش انداختم و گفتم : من خیلی نیاز به زمان ندارم، چون کارهای زیادی ندارم! سرجمعش و حساب کنی سه تا کار مهم دارم که باید انجام بدم ، دو تاش برای خودم یکیش هم برای تو! گل و داد به دستم و گفت : کارهای خودت هیچی ؛ برای کاری که مربوط به من هست چقدر زمان میذاری؟! یه گل داد دستم یه گلستان و رو سرم فرو ریخت ؛ نمیشد جواب داد .هر چی می گفتم خراب میشد . کارهای خودم مهمتر بود یا اون !؟ نگاهی به سرخی و شفافی گلبرگ ها انداختم و گفتم...... آینه ی خورشید از آن اوج بلند شب رسید از ره و آن آینه خرد شده شد پراکنده و در دامن افلاک نشست تشنه ام امشب ، اگر باز خیال لب تو خواب تفرستد و از راه سرابم نبرد کاش از عمرشبی تابه سحرچون مهتاب شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد و ادامه دادم: شاید برای کارهای خودم زمان بندی مجبور باشم که بکنم اما فکر نکنم برای تو بتونم زمانی رو حدس بزنم ! شاید اگر زمان بذارم هرگز نتونم بهش برسم! و یا اینکه .....گل و از دستم گرفت خیلی آروم بین موهاش جا داد و آرام اما سنگین رو کرد به بوته گل و گفت ....... روح من در گرو زمزمه ای شیرین است من دگر نیستم،ای خواب برو ، حلقه مزن سکوتی که تو را می طلبد نیست عمیق وه که غافل شده ای از این دل غوغایی من میرسد نغمه ای ازدور به گوشم،ای خواب مکن ، این نعمه ی جادو را خاموش مکن زلف چون دوش رها ، تا به سر دوش مکن و بدون معطلی ادامه داد: رسیدن به خواسته ها حالا فرقی نم یکنه از چه نوعی باشه همیشه محتاج خرج زمانه!بخواهی یا نخواهی باید خرج کنی ولی این هم مهم نیست .میدونی ، برای من مهم این که تو این زمان رو چطوری خرج می کنی !؟اما مثل اینکه هنوز یاد نگرفتی ! دستی به سرم کشیدم و اومدم جوابش و بدم که گل و دوباره داد به دستم وگفت :نترس ، زمانی که باید برای من بذاری به اندازه رویش تا پژمردن این گل هستش ؛ خیلی زیاد نیست ! خراب خراب ! بدتر از این نمیشد ! اومدم افه بذارم پرو بال آتیش زدم ! گل و از دستش گرفتم وگفتم : هر گلی به خاطره ای داره و من زمانی رو که براش خرج می کنم به میزان خاطره ایه که از اون تو ذهنم می مونه ؛ یعنی برای همیشه ! گل و تو دستم فشار داد وگفت : خیلی مطمئن نباش .....! بعد از این روی من و آینه وصف جمال که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند
سلام صدر عزیز... به راستی اونی که فکر می کنیم اهمیت داره چی هست؟ و چقدر زمان خرجش می کنیم؟ خاطره کدوم گل میتونه تموم زمان رو به خودش اختصاص بده...واقعا میدونیم؟!!!
صدر مهربان و عزیز سلام / ببخش که دیر برای عرض ادب خدمت می رسم/ راستش جاهایی که به نت دسترسی دارم بلاگ اسکای بسته شده / وگرنه از برنامه های اصلی ام دیدار سرزمین زیبا و نوشته های گهر بارت هست که با خوندنش گلبرگهای مهر و نور قلب رو فرا می گیره / و تاخیر و سکوت حقیر هرگز به معنای غافل شدن از یاد ِعزیز و بزرگ و مهربانی چون تو نیست / این از بازی های روزگار است / و تو برای همیشه در قلب ایام ما جاودانه ای. ارادتمند
سلام صدر عزیز ... و چقدر از فرصتهایی که مثل برق و باد می گذرن و حتی نیم نگاهی بهشون نمی اندازیم ؛ چه برسه به اینکه اونو دریابیم ..... عباداتت قبول ..../ ماری
وبلاگت خیلی تیمیسه
با تبادل لینک چه طوری
WwW.Fbi.BlOgSky.CoM
قربان لوگوی شما رو قرار دادیم اگه شما نمی زاری واسه من رو بردارم؟
سلام.من هرجامیرم اونجا کامنت گذاشتی.ای ول بابا
درود بر نویسنده توانا
دلم برات تنگ شده بود
من برگشتم
ممنون تو این مدت تنهام نذاشتی
انشالاه جبران میکنم ...هنوزم پایدار مینویسی
سلام صدر عزیز... به راستی اونی که فکر می کنیم اهمیت داره چی هست؟ و چقدر زمان خرجش می کنیم؟ خاطره کدوم گل میتونه تموم زمان رو به خودش اختصاص بده...واقعا میدونیم؟!!!
صدر مهربان و عزیز سلام /
ببخش که دیر برای عرض ادب خدمت می رسم/
راستش جاهایی که به نت دسترسی دارم بلاگ اسکای بسته شده /
وگرنه از برنامه های اصلی ام دیدار سرزمین زیبا و نوشته های گهر بارت هست که با خوندنش گلبرگهای مهر و نور قلب رو فرا می گیره /
و تاخیر و سکوت حقیر هرگز به معنای غافل شدن از یاد ِعزیز و بزرگ و مهربانی چون تو نیست / این از بازی های روزگار است /
و تو برای همیشه در قلب ایام ما جاودانه ای.
ارادتمند
یعنی آخرش اینو می خواستی بگی که ما باید وقتو صرف چیزی کنیم که دوسش داریم؟
درست نفهمیدم؟!
آپ شد.
سلام صدر عزیز ... و چقدر از فرصتهایی که مثل برق و باد می گذرن و حتی نیم نگاهی بهشون نمی اندازیم ؛ چه برسه به اینکه اونو دریابیم ..... عباداتت قبول ..../ ماری
بازم اومدما بزار به حسابم