-
شکایت از دل ........
دوشنبه 19 خرداد 1382 08:27
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم واندرین کار دل خویش به دریا فکنم مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم تا حالا شده براتون پیش بیاد با سرعت تو جاده ای که تمام افتخارش یکی شدن معیار های عقل و دله دارید حرکت میکنید / همین که می یایید نتیجه بگیرید / هدف محو میشه و یه دفعه یه دوراهی ترو...
-
اما نمی تونه یه نفس بی تو بمونه........
یکشنبه 18 خرداد 1382 08:20
دلم به یاد عشقت توسینه مشت می کوبه می گه دروغ حرفاش گرمای خوب دستاش من از نگاش می خ ونم پر از فریب چشماش ! لذت رسیدن به اون چیز هایی که آدم همیشه دوست داره برای حتی یک لحظه ! فقط یک لحظه هم که شده داشته باشه مثل لذت خوردن یه لیوان آب سرد بعد از صعود به یه قله ی مرتفع می مونه .هم لذت ارتفاع چشیده شده و هم لذت خنکی آبی...
-
ای همه بود و نبودم ..........!
شنبه 17 خرداد 1382 08:32
ای همه بود و نبودم ! ای تمام تار و پودم ! ای تو آرزوی قلبم ! کاشکی عاشقت نبودم ! هر کسی از یه سری کلمات که در قالب جملاتی اینچنینی متبلور میشن و مفهوم یا بهتر بگم مفاهیم زیبایی رو خلق می کنند یه برداشتی داره ! هر کسی یه جوری عوالم و عواطف و رو حیاتش رو با این حسیات منطبق میکنه ! بعضی وقت ها وقتی خوب این فضائیات ذهنی...
-
سنگ صبوری دیگر ........
جمعه 16 خرداد 1382 07:18
هر وقت که جملات در قالب کلمات کم میارن و آدم با هیچ زبونی نمیتونه حرفش و بزنه شعر بزرگترین معجزه ذهن آدم که به کمکش میاد.من هم چون ایندفعه دیگه کم آوردم حرفم رو اینجوری میزنم که..... ای به امید کسان خفته زخود یاد آرید تشنه کامان غنیمت ز احد یاد آرید گر چه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است بت مگویید بشکستیم که بتگر باقی...
-
بگشای در.....
پنجشنبه 15 خرداد 1382 11:00
کنار مشتی خاک در دوردست/ خودم / تنها/ نشسته ام. نوسان ها خاک شد و خاک از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت .شبیه هیچ شده ای! چهره ات را به سردی خاک بسپار. اوج خودم را گم کرده ام. میترسم! از لحظه بعدو از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد.
-
رویای سپید من ........
سهشنبه 13 خرداد 1382 10:23
تا حالا شده با خودمون فکر کنیم معنی جمله ی ( این دنیا خیلی کوچیکتر از اونه که فکرش رو میکنیم !) یعنی چی ؟! تا حالا شده فکر کنیم آدم ها چی توشون میگذره ؟! تا حالا شده به خودمون زحمت بدیم و داوطلبانه بخواهیم در مشکلات دیگران حتی فقط برای همدردی سهیم باشیم ؟! نمی دونم شاید آدم هایی که ما باشیم و مایی رو که اسممون و...
-
عشق است که در سرای هستی .......
دوشنبه 12 خرداد 1382 11:35
دیروز داشتم فکر میکردم چطوری میشه که آدم ها بدون اینکه برای رسیدن به هدفشون زحمتی بکشن / بدون اینکه برای رسیدن به هدفشون تلاشی بکنن و یا بدون اینکه برای محقق نمودن آمالشون ذره ای فسفر خرج کنن مدام توقع دارن تمام موفقیت های دنیا براشون سرازیر بشه و روز به روز هم بر توفیقاتشون افزوده شود.مال باد آورده شنیده بودیم اما...
-
باز هم نهیبی دیگر .........
یکشنبه 11 خرداد 1382 09:11
دیروز طرفای غروب بود که داشتم میرفتم سمت خونه . هوا نسبتا ْ خنک بود و نسیم ملایمی هم می اومد.تو حال و هوای خودم بودم و آروم آروم داشتم راهم و میرفتم .همینجور که اندر احوالات شخصیه غوطه ور بورم و با برنامه هام صفا میکردم یه دفعه این صفا کردن ها با بوی کباب و مخلفاتش قاطی شد .دقت کردم دیدم در تفکراتم در آن لحظه حرفی از...
-
حاصل ضرب مثبت و منفی .........
شنبه 10 خرداد 1382 09:59
همیشه بعد از ظهر های جمعه یجورایی دلم میگرفت / حالی به حالی میشدم و خلاصه هر چی اندر گرفتگی سیستم حالیم بگم کم گفتم .نمیدونم چه سریه که غروب های جمعه همیشه دلگیره . اینهم مختص حال بنده نیست / خیلی ها اینجوری میشن .انگاری یه دفعه آده تو یه خلا عجیبی فرو میره .یه حالتی که نمیشه وصفش کرد./ چون که در وصف نیاید / همیشه دلم...
-
بهتر است باور کنبم ....
جمعه 9 خرداد 1382 08:33
همیشه مهمترین حرکت ها و مهمترین تصمیم ها برای انجام یک حرکت تو این دنیا از یک فکر ساده / از یک نگاه معصوم شروع میشه .همیشه تو این دنیا همه به اونهایی که یه خورده سنشون کمتره گفتن و قبولاندن که // نه بابا تو ! شماها ! امکان نداره . شوخی میکنید . نمیتونید . هنوز اونقدر تجربه ندارید . جوونید ! گرمید ! سرتون باد داره نمی...
-
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا.......
پنجشنبه 8 خرداد 1382 07:22
همیشه آدم ها یه جورایی دوست دارن کارهایی بکنن که دیگران تا اونجایی که جا دارن تحویلشون بگیرن .یا اینکه حداقل یه کاری کنن که بقیه تا اونجایی که یاد میدن ازشون بترسن . خیلی وقتا خیلی ها هستند که هر روز داریم قیافشون رو می بینیم .چنان کبکبه و دبدبه ای دارن که اگر واقعا نشناسیشون عن قریبه که ادعای پادشاهی بکنن .خب حالا چه...
-
از پشت کوه جیرینگ جیرینگ صدا می یاد.......
دوشنبه 5 خرداد 1382 08:19
هیچ تا حالا فکر کردید فاصله ی میان شک و یقین در ذهن ها چقدره ؟ هیچ تا حالا فکر کردید مرز میان عقل و جنون چقدره ؟ و یا اینکه تا حالا فکر کردید فاصله ی میان چشم و گوش برای پی بردن به یک حقیقت به واسطه ی دیدن یا شنیدن یک حقیقت چقدره ؟ شاید خیلی وقت ها حال و حس فکر کردن به این چیزها رو هم نداشته باشیم .ولی بعضی مواقع اون...
-
موح سوم یعنی ......
یکشنبه 4 خرداد 1382 07:53
همیشه توی این دنیا آدم ها در حالت کلی دو دسته اند .یه دسته اون هایی که همیشه آرومند و یه دسته اونهایی که همیشه ناآرومند. تو همین مملکت خودمون نگاه کنید یه دسته همیشه دنبال گل و بلبل و قناری هستند یه عده هم همیشه دنبال چوب و جمود و جاده ی خاکی هستند.خیلی جالبه هر کدوم هم فکر میکنند که حق کاملند و غیر از خودشون همه ناحق...
-
سحر طی شد.....
شنبه 3 خرداد 1382 07:41
تا حالا شده فکر یه بازی ترو تمیز تو فکرتون مرتباْ مثل قطار سریع السیر رو خط عصبیتون راه بره ؟ جونم براتون بگه که ما مدام یه همچین حالتی برامون پیش می یاد! من همیشه اعتقادم بر این بوده که آدم ها سه دسته هستند ....۱) اوه هایی که همیشه عشقشون جریان سازی بوده و در حد خودشون هم کارشون و بلدن ۲) اون هایی که همیشه عشقشون...
-
اینها آدم نخواهند شد......
جمعه 2 خرداد 1382 07:58
تا حالا شده تو یه جمعی بشینید که یه مشت آدم پر افاده ی خود بین و الکی با کلاس با تمام ادعاهای خودشون و خانوادشون مدام و بطور پیوسته رو خط عصبتون قدم رو برن ؟ تا حالا شده از یه سری آدما به اندازه ی تمام دنیا بدتون بیاد ولی به خاطر شرایط نتونید حرفی بزنید ؟ تا حالا شده تو یه جمعی پر از اداهای رنگارنگ نشسته باشید و خوب...
-
تا باد چنین بادا.......
پنجشنبه 1 خرداد 1382 09:51
چند وقت پیشا بعداز مدت ها تصمیم گرفتم کتاب های کتابخونمون و شرمنده کنیم و یه حال اساسی با تورقی به اوراقشون بهشون بدیم .جاتون خالی .رفتیم سراغ کتابخونه ی محترممون و با چشمانی بسته که حکایت از فال بازی داشت دست کردیم و یه کتاب برداشتیم .مطمئن بودم که یه کتاب خوب و باب طبع بنده یافت خواهد شد که لحظاتی رو با اون خوش...
-
و گردابی چنین هائل .......
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1382 14:16
اشتم تو راه می اومدم و تو حال خودم بودم تازه دنده پنج و چاق کرده بودم و باس ضبط و تا اونجایی که پا میداد بالا کشیده بودم و شیشه هارم تا خرخره چفت کرده بودم و خلاصه حالی داشتم .تو همین اوصاف بودیم که مغز محترممان به جای اینکه به چشمان عزیزمان فرمان بده که جاده رو بپا که ماشینای مردم و درو نکنی خودسرانه به خودشون فرمان...
-
اما تو باور کن مرا.....
سهشنبه 30 اردیبهشت 1382 13:21
هر روز که از زندگی ما آدما میگذره نمیدونم چطوری میشه که حافظمون هم ضعیفتر میشه . بعضی وقت ها که جو زده میشم و میخوام ادای آدم های حالی به حالی و در بیارم خصوصاْ شب ها که نسیم ملایم که میوزد از خونه میزنم بیرون و در حالی که نفسهای عمیق میکشم و چشمام و خمار میکنم و شعرهای سهراب و اخوان وثالث و قاطی پاطی میکنم و شرولوژی...
-
درد مشترک (۲)........
سهشنبه 30 اردیبهشت 1382 08:17
همه آدم ها وقتی که صحبت از یک درد مشترک میشه فکر میکنند که حتما باید برای اینکه صحبت کننده آرامش پیدا کنه پا به پاش بنشینن و زار زار باهاش گریه کنندکه چه < مثلا میخواهند تسلیش دهند.اما خیلی کمند آدم هایی که قبل از به رخ کشیدن قطرات اشک جاری شده روی گونه هاشون بپرسن : ببخشید آقا درد شما چیه ؟ این و گفتم که اصل مطلب...
-
درد مشترک(۱)......
دوشنبه 29 اردیبهشت 1382 09:47
میخواهم یک کمی راجع به اون چیزی که از اون به عنوان درد مشترک نام بردم صحبت کنم .میخوام از الان تا چند تا پیام دیگه از عنوانی حرف بزنم که همه به نوعی با اون و آثارش درگیرند ولی کسی خیلی تمایا به بازگو کردنش نداره ./ میخواهم از راهی حرف بزنم که سرآغاز مطلعش این بیته : الا یا ایها الساقی ادر کاساْ و ناولها که عشق آسان...
-
چند ساعت تاخیر.....
یکشنبه 28 اردیبهشت 1382 15:40
از آخرین پیغامی که دادم تا الان که شما دارید این متن را میخوانید حدود چند ساعتی میگذرد .در این مدت داشتم وبلاگ های دیگر دوستان را بررسی میکردم ببینم که چکار میکنند .خیلی جالب بود دیدم همه در بعضی پیغامهایشان از یک درد مشترک صحبت میکنندو از یک حرف واحد صحبت میکنند اما اینکه چرا هیچوقت این وبلاگ نویس ها نمیتوانند متحداْ...
-
اینهم سابقه یک عدم درک واقعی......
یکشنبه 28 اردیبهشت 1382 07:30
چشم ها را باید شست / جور دیگر باید دید......
-
یکبار دیگر اشتباه کردندو نفهمیدند.....
یکشنبه 28 اردیبهشت 1382 07:19
یکبار دیگر اشتباه کردندو نفهمیدند که الان سال ۲۰۰۳ است نه سال ۱۹۰۰ چند وقتی است که مرتب از گوشه و کنار همه میشنوند که دوباره مثل اینکه یکی مغزش به کار افتاده و طرحی نو برانداخته / می پرسیم چه طرحی ؟ کاشف به عمل می آید که بله تمام مغزهای فنی و فکری بعد از نشست های گوناگون به این نتیجه رسیده اند که راه مقابله با اینترنت...
-
قدرت یعنی بالا بودن توانایی انسان در ....
شنبه 27 اردیبهشت 1382 09:59
همیشه و همه جا همه میگن که قدرت یعنی اینکه .. پول بیشتری داشته باشی / ارتباطات گسترده تری داشته باشی / مردم از تو بیشتر بترسن و هزارو یک مدل فاکتور جور واجور از این قبیل .اما خداوکیلی قدرت یک موجود دوپا به اسم انسان در همین چیزها خلاصه میشه .؟ آخه یکی نیست به این عالمان دهر بگه که بدبختا اینهایی که شما می گویید همه اش...
-
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس ......
شنبه 27 اردیبهشت 1382 08:48
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند... یه روزایی بود که همه چیز از روی صفا و مهر و دوستی رقم میخورد / همه چیز از روی عشق به آب و خاک و ناموس تعریف می شد اما الان ما چی داریم می بینیم ؟ چی داریم میشنویم ؟ یه زمانی بود که مادربزرگم میگفت : تو اون وقت ها یادت نیست نمی دونی دفاع از مرزو بوم اون هم با دستای جوونهایی مثل...
-
و این آغاز یک راه بی پایان اما شیرین است ....
جمعه 26 اردیبهشت 1382 09:19
... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
-
شاید که دگر میکده را باز نبینیم .....
جمعه 26 اردیبهشت 1382 08:57
دیدار : کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز شاید که باز بینیم دیدار آشنا را از اینکه یکبار دیگر میتوانیم از این سایت و سیستم آن استفاده کنیم جای بسی خوشحالی است .امیدوارم که بتوانیم همچنان خود بنویسیم و خود هر آنچه که هست را آنگونه که شایسته است باز گوییم.
-
تفکر برتر (۴) !
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1382 08:06
آدم ها بعضی مواقع فکر میکنند که در دنیای امروزی ما اگر کسی بخواهد روزی بگوید == من هم هستم == حتما باید یک نفری که مورد قبول همه است او را تایید کند و اگر این عمل صورت نگیرد به معنای این است که اون فرد تا قیام قیامت نمیتواند بگوید که == من هم هستم ==. این در جامعه ما متاسفانه دیگه یک اصل شده . مثلا چند وقت پیش ها...
-
تفکر برتر (۳) !
سهشنبه 2 اردیبهشت 1382 08:11
جمله معروف -- بودن یا نبودن / مسئله این است -- را اگر بخواهیم با فونت شرقی بازخوانی کنیم با توجه به این مسئله که تا امروز این غرب بوده که درصدد اثبات برتری خود نسبت به شرقیون بوده است باید بگوییم ----- ضعف و قدرت / مسئله این است ---- و این مسئله هم فقط فعلا برای ما هست . چند وقت پیش سر کلاس بودم .یکی از اساتید از...
-
تفکر برتر (۲) !
دوشنبه 1 اردیبهشت 1382 07:59
داشتم میگفتم ! آدم هایی که دارای تفکرات برتر هستند یکسری خصوصیات منحصر به فرد دارندد .چرا ؟ چون خود نفس دارا بودن چنین سلاحی به منزله منحصر به فرد بودن است چه رسد به اینکه بکار هم گرفته شود .مثلا اولین خصیصه ای که دارند این است که در اوج زمانی که همگان احساس میکنند طرف باخته ! ظرف کوتاه ترین مدت ورق را به گونه ای...