-
هستی ، نیستم ! نیستی ، هستم ......... !
دوشنبه 30 تیر 1382 08:50
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب چنان بردند صبر از دل چون ترکان خوان یغما را ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را شنیدم که یکی میگفت : اگر دلت گرفته گریه کن، سبک میشی! وقتی که همه تو این دنیای دنبال یه خلوتگاه میگردن تا سخت ترین لحظات پشت سر گذاشتشون رو با چند ساعت...
-
نصیب ما ........ !
یکشنبه 29 تیر 1382 08:21
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم از روز الست من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست شنیدم که : سخت ترین لحظه زمانیه که معشوق به عاشق میگه من و تو نه! معاشرت با همه مخلوقات هستی چه برای ارضای حس جمع گرایی چه برای ارضای غریزه هم نشین گزینی یه اخلاق طبیعی تو...
-
مسئله این است ........ !
پنجشنبه 26 تیر 1382 08:26
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست یه روز رو یکی از دیوارهای این شهر نوشته بود : نمیتونی نشو !! بعضی آدم ها درست تو یه زمانایی که باید زبونشون بچرخه و یه سری کلمات رو ادا کنن نمیدونم چجوری میشه که قفل میکنن! درست...
-
حقیقت نگاه ....... !
چهارشنبه 25 تیر 1382 09:06
رونق عهد شباب است دگر بستان را می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را یه بار یه نفر آروم دم گوشم زمزمه کرد : همیشه ساختن سخت تر از خراب کردنه! وقتی که دو نفر به هم میرسن اولین کاری که میکنن چیه ؟! اولین حرفی که به هم میزنن از چه واژه هایی تشکیل میشه؟! تو اولین...
-
سپیدی شب ....... !
سهشنبه 24 تیر 1382 14:25
منم که گوشه میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است گرم ترانه چنگ صبوح نیست ، چه باک نوای من به سحر آه عذر خواه من است ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله گدای خاک در دوست پادشاه من است یه روز یه جا خوندم : زندگی گلدانی است ، چهار فصلش همه سبز ! رسیدن به پایان هر چیزی مستلزم شروعی است که زمانی آغاز شده باشه!هر...
-
تولدی دیگر .... !
دوشنبه 23 تیر 1382 13:10
اگر عاشق کشی رسم و مرام خوب رویان است بکش ما را بکش ما را که دائم عید قربان است که دائم عید قربان است همه چیز از یک نگاه شروع شد ..... سراسر وجود آدم ها پر است از نیاز ها و وابستگیها که جدا شدن از اونها مثل جداشدن خون از اکسیژنه! یعنی پایان ، یعنی تمام !اما باور داشتن به اینکه ما نیازیم و سراسر وابستگی تازه آدم ها رو...
-
خداحافظی ....... !
شنبه 21 تیر 1382 09:52
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست خداحافظ همه ... ! همیشه وقتی که یه نفر از چند نفر یا چند نفر از یه نفر میخواد یا میخوان جدا بشن آخرین جمله ای که بر سر زبونشون میاد یه عبارت تلخ و سنگینه ! خیلی ها گفتن این عبارت رو...
-
وابستگی استقلال ..... !
چهارشنبه 18 تیر 1382 10:09
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات با درد کشان هر که در افتاد بر افتاد گر جان بدهد سنگ سیه ، لعل نگردد با طینت اصلی چه کند ، بد گهر افتاد هر بار که معنی استقلال و وابستگی تو ذهن ها مرور میشه اولین چیزی که علامت سوال میشه این که میشه یه استقلال وابسته بشه یا اینکه یه وابسته استقلال پیدا کنه ؟! وقتی که می پرسی جالبه ! می...
-
مدعیانی پر ادعا........ !
سهشنبه 17 تیر 1382 10:33
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست یه روز یکی با عصبانیت گفت : اگر مدعی عشقی ، اگه مردی ، اگه راست می گی و عرضه داری تا آخرش وایسا! هر چیزی تو این دنیا برای خودش یه مدعی داره ! بعضی وقت ها میشه که یه مسئله چندین مدعی داره ! مثل علم...
-
تمنای وصال ........... !
دوشنبه 16 تیر 1382 08:13
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتی است که از روزگار هجران گفت شنیدم که یه بار یکی گفت : برای عشق همیشه مبارزه کن ، اما هیچوفت عشق رو گدایی نکن ! جمله ی قشنگیه ! اما به دست آوردن یکی از هزاران نعمت این دنیا که ¤ عشق ¤ باشه گدایی کردن و مبارزه کردن...
-
یه حرف بدون ریا ........ !
شنبه 14 تیر 1382 13:23
هزار جهد بکردم که یار من باشی مراد بخش دل بی قرار من باشی چراغ دیده شب زنده دار من باشی انیس خاطر امیدوار من باشی یه روز وقتی داری تو خیابون ذهنت آهسته آهسته قدم میزنی ... ! وقتی یادت بیفته که یه روزی چه شوری داشتی و الان به زخمت بتونی بهش برسی! وقتی یادت بیفته که یه روزی چه عاشقی بودی و الان به زحمت بتونی دوباره...
-
برق چشم و نگاه دل .... !
جمعه 13 تیر 1382 09:52
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کار کمتر کنم عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کنم همیشه آدم هایی که تجربشون بیشتر ه مدام تو گوش جوونترا زمزمه می کنن که عزیز جان.... هیچ وقت عاشق نشو اگر هم شدی کور و کر نشو ! شنیده بودم که اگر پروانه ای از شمعی خوشش بیاد و...
-
سهل و دشوار........ !
پنجشنبه 12 تیر 1382 08:55
دانی که چیست دولت ؟ دیدار یار دیدن درکوی او گدایی، بر خسروی گزیدن از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن از دوستان ، جان نیز مشکل توان بریدن بعضی وقت ها ! حتی فکر کردن به خیلی مسائل خود به خود اوقات آدم رو تلخ می کنه ، چه برسه به ابن که آدم مجبور باشه باهاشون دم خور هم باشه ! بعضی وقت ها ! فکر میکنم چرا تو این دنیای به این...
-
طلوع یک غروب دیگر ...... !
چهارشنبه 11 تیر 1382 09:26
عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی به چندین هنر آراسته ام خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز هم بدین کار کمر بسته و برخاسته ام وقتی که یه غروب طلوع می کنه ! چشم آدم ها وقتی که صبح پس از یه دوره آرامش باز میشه ، اگر اولین چیزی که میبینه طلوع یه قرص زرد و سرخ زیبا باشه ، اولین چیزی که براش یادآوری میشه یه...
-
مهره ی برتر بودن ...... !
یکشنبه 8 تیر 1382 13:00
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالودم به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن همیشه خدای یه چیزی بودن تو دنیایی که ما ها برای خودمون ساختیم ، مثل مهره وزیر بودن تو زمین شطرنجه ! یه مهره که معمولاْ دیده نمیشه ، اما همه میخوان باهاش دست و پنجه نرم کنن . نهایتاْ هم از دور...
-
جدال میان عشق و وظیفه ......... !
پنجشنبه 5 تیر 1382 10:13
بارها گفته ام و بار دگر می گویم که من دلشده این ره نه به خود می پویم در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو ، می گویم آدم های با صفا ! همیشه با یه دل که نه صد دل عاشق میشن .وقتی هم که ترکیبی از جنس عشق تو وجودها رسوخ کرد پاک کردنش کار حضرت فیله! حالا یه دل مونده با یه دنیا عشق و یه عالمه معنا و ترکیب !...
-
تغییر روش .......... !
چهارشنبه 4 تیر 1382 08:54
من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم قصد جانان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به دو جو نفروشم یه درد دل بین من و دلم ! یه بار بهش گفتم چرا همه میگن تو هیچ وقت اشتباه نمی کنی ؟ گفت : مگه تو غیر از...
-
هجرت از دل به دل ....... !
سهشنبه 3 تیر 1382 11:46
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد ، یاران را چه شد وقتی که روابط میون دلها از چفت شدن دو تا نگاه به همدیگه به همین راحتی شروع میشه ، وقتی که روابط میون قلب ها از تنیده شدن دو تا نگاه به همدیگه به همین راحتی شروع میشه ،...
-
پرواز دل ....... !
دوشنبه 2 تیر 1382 08:34
راهی است راه عشق، که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان سپارند چاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و می آور کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست اون وقت هایی که آدم به سرش میزنه و همه چیز و میذاره زیر پاش و برای چند ساعتی خودش رو در طبیعت ناپدید میکنه ، و قتی که به بلند ترین مکان موجود در هستی میره و دستاش و باز میکنه تا یه...
-
آشنای غریب ........ !
یکشنبه 1 تیر 1382 08:14
فاش گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم پیدا کردن آشنا ترین غریبه ای که همیشه پا به پای آدما تا هر جا که بخواد بره معمولاْ برای همه سخت ترین کاره ! بعضی وقت ها فکر میکنم فرهاد خیلی هم هنر نکرد که بیستون و بخاطر شیرین تیشه زد.اگر راست...
-
فاصله های غریبانه ....... !
جمعه 30 خرداد 1382 12:15
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا کاین طایفه از کشته ستانند غرامت در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی بر می شکند گوشه محراب امامت فاصله ی میون آدم ها همیشه یه مشکلی بوده که این آدم با این همه ادعایی که داره نتونسته حلش کنه ! اگر بشینیم مشکل های این موجود دو پا رو لیست کنیم قسمت اعظم این شماره ها رو فاصله هان که تشکیل میدن . همه...
-
نیم نگاه ...... !
پنجشنبه 29 خرداد 1382 08:43
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم همیشه آهنگ های تند و ریتم های سریع نشانه ی ظهور و بروز یه هیجانه که خواسته یا نا خواسته پیدا شده ! همیشه یه حرکت فرقی نمی کنه رو به بالا یا رو به پایین باشه ، به نام حرکتی که نام گرفته و به...
-
باز هم شکست ..... !
سهشنبه 27 خرداد 1382 11:31
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویش دارم صفای خلوت خاطر از آن شمع چو گل جویم فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم در اون روزگارانی که همه چیز رنگ و بوی صداقت و یکرنگی داشت ، در اون روزگارانی که همه چیز رنگ و بوی صفا و صمیمیت داشت ، هیچکس یادش نمی رفت یا بهتر بگم همه مطمئن بودن که...
-
رازی است میان ما......
دوشنبه 26 خرداد 1382 12:46
من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم زدست کوته خود زیر بارم که از بالا بلندان شرمسارم کشیدن درد هایی که همه اسمش رو میذارن تقدیر زمانه و رویدادهای روزانه بعضی وقت ها اینقدر لذتبخش میشه که آدم واقعاْ می مونه ! می مونه آخه یعنی چی؟! مگه میشه تحمل رنج و درد هم لذتبخش باشه ؟! اون وقت همه میگن یا طرف مجنون...
-
عشق نور......!
یکشنبه 25 خرداد 1382 12:15
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا می کرد همیشه وقتی که آدم ها دارن با سرعت هر چه تمام تر جاده زندگی رو طی می کنند خیلی هنر کنن و خیلی حساب و کتاب سرشون بشه مدام یه کاری می کنن که اگر سودی نداره کاراشون لااقل ضرر ندن . اما نمی...
-
متن از شور پریشان شد و .......
شنبه 24 خرداد 1382 11:31
سال ها پیروی مذهب رندان کردیم تا به فتوای خود حرص به زندان کردیم ما به سر منزل عنقا نه به خود بردیم راه اجر صبریست که در کلبـــه احزان کردیم خوندن هر ترانه ای مقدمه ای میخواد و تدارک هر مقدمه ای خودش مستلزم یه سری آمادگی های خاص خودشه ! حالا فرض کنیم میخواهیم ترانه ای رو شروع به خوندن کنیم که قراره خودمون بسراییم !...
-
بعد میگن چرا......؟
جمعه 23 خرداد 1382 09:53
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش میخوام بدونم آخه ما آدم ها نباید بیست و چهارساعت به خدا فقط بیست و چهار ساعت توانایی داشته باشیم رو حرفمون ، قولمون و عقیده ای که ابراز کردیم بمونیم ؟! بعد میگن چرا آدم عصبانی میشه ؟!...
-
اون لحظه هرگز یادم نمیره .......
پنجشنبه 22 خرداد 1382 09:26
خیلی سخته در میان جمع بودن ولی در گوشه ای آرام نشستن برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن بعضی وقت ها آدم ها یه صحنه هایی می بینن که تو اون لحظه که گرمن خیلی متوجه تاثیراون صحنه بر ذهن و روحشون نمیشن،اما همین که چند ساعت از دیدنش می گذره وای !عین خوره تمام فایل های ذهن و پر می کنه و تا به طور کامل تو...
-
ضربان شمارشگر نفسها.......
چهارشنبه 21 خرداد 1382 13:09
هر دریچه ای که رو به شب گشودم فکر تنهایی چشمهای تو بودم چشم من همیشه دنبال تو بوده همه ترانه هام مال تو بوده همه جاده های دنیا رو دویدم در سفر هام به صدای تو رسیدم به هر کجا که رفتم و هر جا که دیدم همه دنیا رو با چشم تو دیدم دیدن و شنیدن تمام لحظه های بی باکی و بی پروایی آدم ها چه توسط خودشون و چه توسط دیگران به قدری...
-
رسمی خوشایند.....
سهشنبه 20 خرداد 1382 09:10
هر کجا هستم ، باشم آسمان مال من است پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است چه اهمیت دارد! گاه اگر میرویند قارچ های غربت !؟ خسته شدن ازهمه کارهایی که شب و روز به حکم جبر طبیعت بودنشون به آدما تحمیل میکنن، یعنی خسته شدن از روحیه ی تکراری ای که ما ها بهش عادت کردیم ! یعنی خسته شدن از گردش دوار و بی نتیجه ای که اسمش...